صفات خداوند / سلبیه

پرسشپاسخ
آیا وجود خداوند از سنخ موجودات مادّی است؟وجود خداوند قابل مقایسه با مخلوقات نیست. وجود مخلوقات، محدود است و از حدودی برخوردار است که از آن به «ماهیّت» تعبیر می شود. و همین ماهیّت و حد داشتن خاستگاه نقص وجودی و موجب نیازمندی موجودات است. به خلاف وجود خداوند که از هر حدّ و محدودیّت و نقصی و در نتیجه از هر گونه نیازی مبّراست.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا خداوند جسمانی است و مکان دارد؟خداوند جسم نیست و دلیل بر این مطلب آنست که هر جسمی مرکب است از اجزاء و نیازمند به آن اجزاء است و همچنین نیازمند به مکان است و خدای متعال از نیاز منزّه است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
e
آیا توسّل به اولیاء خدا و شفاعت خواستن از آنان شرک نیست؟توسل و شفاعت خواستن، استفاده از وسیله و ابزاری است که خداوند قرار داده است، چنانکه شفا همواره از خداست و دکتر نقش سبب و ابزار را دارد با این وصف مراجعه به دکتر شرک به خدا نیست بلکه استفاده از ابزاری است که خداوند قرار داده است آری اگر کسی دکتر را مستقلاً مؤثّر در درمان بداند این شرک است.
بر این اساس کسی هم که به اولیاء الهی مستقلاً توجّه کند و آنان را به طور استقلال منشاء اثر بداند بی تردید این عقیده شرک محسوب می شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
e
منظور از رؤیت و نظر به خدا چیست و حجاب کدام است؟آنچه مسلّم است و دلیلهای عقلی و نقلی قطعی بر آن قائم است اینکه خداوند متعال با چشم ظاهر انسان دیده نمی شود چه در این جهان و چه در جهان دیگر و اگر سخن از نظر و دیدن در کار باشد به طور مسلّم منظور دیدن با چشم ظاهری نیست بلکه شهود قلبی منظور است امّا اینکه این چه نوع شهود و دیدنی است حقیقت آن برای ما مکشوف و روشن نیست.
و اینکه گفته شده حجاب برطرف می شود آن هم نیز حجاب و پرده ای نیست که بر روی بینایی ظاهری که مانع رؤیت با چشم است افکنده شده باشد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
e
شرک به چه معنی و چند قسم است؟توضیحاً یادآور می شویم که توحید بر چند گونه است:
1. توحید ذاتی؛
2. توحید صفاتی؛
3. توحید افعالی؛
4. توحید عبادی.
شرک نیز دارای همین اقسام است توضیح اینکه یک مرحله از اعتقاد به یگانگی خداوند این است که انسان معتقد باشد که خداوند که دارنده ی تمام صفات کمال است ذاتاً یگانه است و شریک و مانند ندارد این را توحید ذاتی می گویند متقابلاً شرک در این مرحله این است که انسان معتقد به یگانگی خداوند نباشد و برای او شریک معتقد شود توحید صفاتی این است که صفات خداوند را زائد بر ذاتش نداند بلکه علم و تمام کمالات را عین ذات خداوند بداند شرک در این مرحله این است که صفات خدا را زائد بر ذاتش بدانند.
توحید افعالی این است که انسان معتقد باشد که هیچ نیرویی در جهان مستقل در تأثیر نیست و تنها خدا است که هر کاری بخواهد انجام می دهد و تأثیر هر نیرو و قدرتی به اذن و مشیّت او است شرک در این مرحله این است که انسان برخی چیزها را مستقل در تأثیر بداند چنانکه مشرکان قریش معتقد بودند که بتها در کارها تأثیر دارند و نزد خدا شفاعت می کنند.
توحید عبادی این است که انسان تنها خدا را شایسته ی عبادت بداند و اگر انسان دیگری را شایسته ی عبادت بداند و یا در برابر دیگری در حدّ پرستش تعظیم و خضوع کند گرفتار شرک شده است. و جامعه ای که این چنین باشد مشرک خواهد بود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
e
به چه دلیل نقص و محدودیّت در خداوند راه ندارد؟موجودات عالم هستی از حدود و اندازه های وجودی برخوردار هستند که از این حدود به «ماهیّت» نیز تعبیر می شود. ماهیّت، حکایت کننده چگونگی و چیستی موجود است. این حدود علاوه بر این که چگونگی و ماهیّت موجود را ترسیم نموده و آن را از دیگر موجودات متمایز می سازد در عین حال حکایت از محدودیّت وجودی آن موجود نیز می کند. و همین محدودیّت دایره کمال وجودی موجود را محدود نموده، باعث نقص وجودی او می شود.
تمامی موجودات عالم امکان، از این محدودیّت و نقص برخوردارند امّا برخی نقص کمتر و برخی نقص بیشتری دارند.
این موجودات ناقص و محدود و فقیر در وجود خویش، به موجودی کامل و غیر محدود و غنی، نیازمندند، که او خداوند غنی مطلق است. و سلسله موجودات فقیر(فقر وجودی) از آنجا که وجود دارند، در هستی خویش، به موجودی که بی نیاز مطلق است یعنی خداوند متعال وابسته اند.
از سوی دیگر نقص و محدودیّت با یکتایی و توحید ناب که مستلزم کمال مطلق و بی کرانگی ذات است، هرگز سازگار نیست. چون یکتایی خداوند، از نوع وحدت عددی نیست که با نقص و دوگانگی سازگار باشد. وحدت خداوند، وحدت حقّه است که از مبرّا و منزه بودن ذات خداوند از هر گونه حدّ و نقصی حکایت دارد.

« بخش پرسش و پاسخ »
E
به چه دلیل خداوند فرزند ندارد؟خداوند فرزند ندارد. زیرا اگر فرزند داشت دارای ترکیب و جزء بود چه فرزند در انسان و حیوانات جزئی(به صورت نطفه) جدا شده از پدر و مادر است و لازمه جزء داشتن نیازمند بودن است و هیچ گونه ترکیب و نیاز در خداوند راه ندارد. همچنان که در سوره اخلاص آمده است: «قل هواللَّه احد ئاللَّه الصمدب لم یلد و لم یولدب؛ بگو خداوند یگانه است [و ترکیبی در او راه ندارد ئ]خداوند بی نیاز است [ب و از همین رو] نزاده و زاییده نشده است ب».
بنابراین رابطه خداوند با پدیده ها، بر پایه تولید و توالد نیست؛ بل بر اساس خلق و ایجاد است.
اساساً فرزند داشتن از ویژگی های حیوانات و انسان است، که بر پایه کنش ها و واکنش های غریزی، عاطفی صورت می پذیرد؛ فعل و انفعال هایی که خدای سبحان، از آن پاک و منزّه است.

« بخش پاسخ به سؤالات»
اینکه گفته می شود حق تعالی از دو حد تعطیل و تشبیه خارج است یعنی چه؟این مطلب درباره خداوند در رابطه با معرفت و شناخت مطرح می شود و منظور از اینکه خداوند از تعطیل بیرون است این است که نباید عقل را از معرفت و شناخت خداوند متوقف ساخت و معتقد شد که خداوند به هیچ وجه قابل شناخت نیست و اینکه از حد تشبیه خارج است یعنی نباید صفات و مخلوقین را برای خداوند ثابت کرد و در مقام شناخت، او را به دیگر موجودات مقایسه نمود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
؟نظر به اینکه ما هر چه دیدیم، جسم می بینیم، تصور موجودی که دارای وجودی وسیع و غیرمحدود و از هر جهت باشد و جسم و دیدنی نباشد و از هر چه که در تصور ماست بی نیاز باشد برای ما اندکی مشکل است و این صحیح است که موجودات زنده یعنی جانداران احتیاج به اکسیژن دارند چون خون در بدن آنها جریان دارد و این خون برای تأمین حیات احتیاج به اکسیژن دارد ولیکن این ها همه از خواص اجسامند اگر خدا هم احتیاج به اکسیژن داشته باشد لازمه اش نیاز به جسم و مکان داشتن دیده شدن و جهت دار بودن است در حالی که خدا جسم نیست، مکان ندارد دیده نمی شود و احتیاج به هیچ وجه در او راه ندارد چطور ممکن است کسی که هستی بخش و آفریننده ی موجودات است به آفریده ی خویش احتیاج داشته باشد خدایی را که می پرستیم خود، اکسیژن را آفریده است و بدیهی است که آفریننده ی اکسیژن به آن هیچگونه احتیاجی نداشته و ندارد چون قبل از آنکه اکسیژن را بیافریند زنده بوده و علم قدرت داشته است و همانطور که قبل از آفریدن اکسیژن زنده بوده و احتیاج به آن نداشتن بعد از آفریدن آن نیز، احتیاج به آن ندارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چیزی مکان دارد که وجود دارد و خدا مکان ندارد پس باید وجود هم نداشته باشد؟این صحیح است که هر چه مکان دارد وجود دارد و نتیجه اش این است که ما از مکان داشتن می توانیم وجود آن چیزی را که مکان دارد اثبات کنیم ولی این مطلب درست نیست که هر چه وجود دارد مکان هم دارد زیرا تنها موجودی مکان دارد که جسم باشد و موجودی که مجرد از ماده است وجود دارد ولی مکان دارد از این رو نمی توان این نتیجه را گرفت که چون خدا مکان ندارد پس وجود ندارد زیرا هر موجودی مکان نمی خواهد تا از مکان نداشتن آن وجود نداشتن او را بتوانیم اثبات کنیم.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا با توجّه به این برهان که معطی هر شی ء نمی تواند فاقد آن باشد خلق موجودات مادی، دلیل مادی بودن خالق آنان نیست؟در پاسخ یادآور می شویم که لازم نیست موجودی که ماده را ایجاد می کند خودش مادی باشد زیرا آنچه برهان عقلی ما را بدان رهنمون می شود این است که هر کمالی که در معلول هست باید آن کمال در مرتبه ی علت موجود باشد ولی نقصهایی که در معلول هست لازم - نیست در علت باشد و ماده داشتن نقص است نه کمال زیرا ماده - هماره با ترکیب و مستلزم نیاز است و خداوند که خالق و آفریننده همه موجودات است و قدرت دارد هر موجودی را بیافریند از نقص و نیاز منزه است و تمام کمالات موجودات به او منتهی می شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا حرکت وضعی به گونه ای که نه کمالی را به وجود آورد و نه نقصی را کاهش دهد در ذات خداوند متصور است؟حرکت وضعی و انتقالی و دیگر اقسام حرکت همه در جسم و ماده متصور است و جسم، محدود و نیازمند به مکان است و خداوند از محدودیت و نیاز منزه و متعالی می باشد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا می شود جهان را مکان خدا دانست؟جهان با آن همه کرات و کهکشان ها و با آن همه عظمتی که دارد تا جایی که هنوز دانشمندان نتوانسته اند حدود آن را - معین کنند این جهان با آن همه وسعت بالاخره محدود است و انتهایی دارد و اگر این جهان مکانی برای خدا باشد خدا هم محدود خواهد بود در حالی که خدا خود جهان و جهانیان و زمان و مکان را - آفریده است و بر همه چیز احاطه دارد و محدود به چیزی نمی شود و هیچگاه ممکن نیست خداوند به آفریده ی خود محتاج باشد و اصولاً احتیاج به مکان مخصوص اجسام خدا جسم نیست تا احتیاج به مکان داشته باشد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
با اینکه خداوند مکان ندارد چگونه در مورد حضرت عیسی«علیه السلام» در قرآن آمده که او را به سوی خویش بالا برده است؟پس از اینکه براساس دلیلهای عقلی قطعی دانستیم که خداوند - مکان ندارد پی می بریم که اینگونه تعبیر که خدا او را به سوی خویش بالا برد مانند تعبیرهای دیگری است که مکانهایی را بخدا نسبت می دهد مانند کعبه و مساجد که خانه ی خدا نامیده می شود و نسبت دادن این مکانها به خدا به خاطر شرافت این مکانها است و چون این مکانها از مکانهای دیگر مقدس تر است به همین لحاظ اضافه و انتساب آنها به خداوند صحیح می باشد.
تعبیری هم که در مورد حضرت عیسی«علیه السلام» می باشد به همین لحاظ است زیرا مکانی که حضرت عیسی«علیه السلام» به آنجا بالا برده شده چون اضافه و انتساب بیشتری به خدا دارد از این لحاظ گفته شده خدا او را به سوی خودش بالا برده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
خدا از چه کسی متولد شده و محل ولادت او کجا است؟طرح این سوال صحیح نیست زیرا خداوند مانند دیگر موجودات نیست که شروع و پایانی داشته باشد و از موجودات دیگری متولد شود زیرا اگر چنین باشد باید وجود هستی خود را از دیگری گفته باشد و در هستی محدود باشد در حالی که خداوند محدود نیست او موجودی است نامحدود که دارای کمالات نامحدود است او همواره بوده و خواهد بود و هستی او از خود او و عین ذات اوست و مانند دیگر موجودات نیست که دیگری بآنها هستی بخشیده باشد.
او چنانچه در سوره قل هو الله احد می خوانیم صمد و بی نیاز است و همه روی نیاز به ذات مقدس او می برند و او چنان است که «لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد؛ نه زائیده و نه از کسی زائیده شده است و هیچکس برای او شریک و همتا نمی باشد». برای توضیح این مطلب جزوه ای را برایتان ارسال داشتیم مطالعه فرمائید.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا خدا را نمی توانیم ببینیم؟چیزهایی با چشم دیده می شود که جسم باشد دارای شکل و رنگ و خداوند متعال جسم و دارای شکل و رنگ نیست تا بتوان او را با چشم دید و اگر جسم باشد لازمه اش نیاز به مکان است و نیاز در ذات پاک خداوند راه ندارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا صفات سلبیه خدا را صفات جلال می گویند؟جلال به معنای عظمت و بزرگی است.«تبارک اسم ربک ذی الجلال و الاکرام؛(1) مبارک است نام پروردگار تو که صاحب جلال و عظمت و کرامت است». ذوالجلال از صفات یاست که خداوند را اجل و برتر از صفاتی می داند که شایسته او نیست. (صفات سلبیه) و به همین جهت به صفات سلبیه، صفات جلال می گویند و اکرام به صفاتی اشاره می کند که حسن و نیکویی و ارزش و کمال را ظاهر می سازد و آن صفات ثبوتیه است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
1) سوره الرحمن، آیه 78.
چرا عقل و روح که به چشم دیده نمی شود مکان دارد و آن بدن ما است؟در بحث خداشناسی می آموزیم که چون خدا جسم نیست لذا دیده نمی شود زیرا چشم فقط اجسام را می بیند و چون خدا جسم نیست مکان هم ندارد زیرا جسم مکان می خواهد بنابراین اگر می گوئیم خدا مکان ندارد به لحاظ این است که جسم نیست نه به لحاظ این باشد که دیده نمی شود و چون دیده نمی شود پس مکان ندارد تا شما بگوئید عقل و روح هم با اینکه بچشم دیده نمی شود و مکان دارند چنین نیست که هر چه بچشم دیده نشد مکان هم نداشته باشد زیرا بسیار چیزهاست که به چشم دیده نمی شود ولی مسلم مکان دارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چون خدا زمان و مکان ندارد با حواس پنجگانه قابل درک نیست پس خداوند وجود ندارد؟اشتباه مارکسیستها در همین است آنها خیال می کنند هر چیزی که با حواس پنجگانه قابل درک نباشد آن چیز وجود ندارد. در حالی که ما می دانیم که حواس پنجگانه ما محدود است و تنها چیزهایی را می تواند درک کند که در چارچوب و شرائط معینی واقع شود و هیچکس نمی تواند ادعا نماید که حواس ما تابی نهایت می تواند موجودات را درک نماید مثلاً در مورد نیروی جاذبه، امواج رادیوئی نیروهای الکتریسیته آنها چه می گویند؟ با کدامیک از حواس ما این چیزها قابل درک است آیا کسی می تواند ادعا نماید که من جاذبه را دیده ام، شنیده ام، بوئیده ام و... آنچه که انسان با حواس پنجگانه اش درک می کند آثار جاذبه است نه خود جاذبه مثلاً وقتی می بینیم که سیب از درخت جدا شد و حرکت کرد و به زمین افتاد آنچه که انسان می بیند (همانطور که نیوتن مشاهده کرد) عبارتست از سیب، حرکت سیب، افتادن روی زمین آیا چیزی را بنام جاذبه می توان مشاهده کرد و آیا جاذبه همان سیب و حرکت آن به سوی زمین است؟ پس از کجا پی می بریم که در زمین جاذبه وجود دارد در اینجا عقل به کمک ما می شتابد و می گوید حرکت سیب به سوی زمین، یک حادثه و پدیده است و هر پدیده ای علت و عاملی می خواهد پس در حرکت سیب به سوی زمین باید عامل و سببی وجود داشته باشد که نام آن عامل و نیرو را جاذبه می گذاریم بنابراین ما توانسته ایم که از آثار یک چیز به وجود آن پی ببریم: شما از مارکسیستها بپرسید چطور معتقدید که زمانی جامعه به صورت برده داری و ارباب رعیتی می زیسته است و دلیلتان بر اثبات این اعتقاد چیست؟ و از کجا پی برده اید که مارکس و انگلیس و... آمده اند و مکتب مارکسیسم را بنیان نهاده اند؟ و با کدامیک از حواستان درک کرده اید این نوع از مسائل را؟ آیا با چشم دیده اید نظام برده داری و یا وجود مارکس را ممکن است بگویند از آثار و نوشته ها پی می بریم، در پاسخ می گوئیم چطور این حق را بخودتان می دهید که از آثار و نوشته پی به وجود چیزها و نویسندگانی ببرید اما ما حق نداریم که از آثار وجودی و آثار نظم و... به وجود خدا پی ببریم، از اینجا روشن شد که همه چیز را نمی توان با حواس پنجگانه کشف کرد بلکه عقل و اندیشه ما عامل اصلی و اساسی است. از برای کشف مجهولات و اگر عقل و فکر و اندیشه نباشد هرگز علم، تجربه و حواس پنجگانه ما نمی تواند مجهولاتی را کشف نماید و یا به صورت یک قانون کلی در آورد و وقتی عقل یکی از ابزارهای مهمی برای شناخت و کشف مجهولات بشمار آید طبعاً به کمک عقل می توانیم بسیاری از چیزها را از جمله وجود خدا را ثابت نمائیم در اینجا هر چند می توان توضیح بیشتری داد ولی به همین مقدار اکتفا می کنیم.

« بخش پاسخ به سؤالات »
این که فرشتگان از سوی خدا خبر می آورند، مگر خداوند مکان دارد؟دریافت وحی از خداوند مساوی با مکان داشتن خداوند نیست. ما چون در عالم طبیعت زندگی می کنیم و با مکان و زمان مأنوسیم همین که تعبیر «خبر آوردن» یا «خبر بردن» را می شنویم، مکان و محلّ به ذهنمان می رسد؛ آوردن خبر از جایی و بردن خبر به جایی دیگر. ولی در عالم تجرّد، که مادّه منزّه است، مکان و محلّی در میان نیست. هم خداوند بسیط صرف است و مجرّد محض و هم فرشتگان مجرّدند از مادّه و جسم مبرّا. از این رو، دریافت خبر را در عالم تجرّد نباید با خبر یافتن در عالم مادّه اشتباه کرد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
به چه دلیل نقص و محدودیّت در خداوند راه ندارد؟موجودات عالم هستی از حدود و اندازه های وجودی برخوردار هستند که از این حدود به «ماهیّت» نیز تعبیر می شود. ماهیّت، حکایت کننده چگونگی و چیستی موجود است. این حدود علاوه بر این که چگونگی و ماهیّت موجود را ترسیم نموده و آن را از دیگر موجودات متمایز می سازد در عین حال حکایت از محدودیّت وجودی آن موجود نیز می کند. و همین محدودیّت دایره کمال وجودی موجود را محدود نموده، باعث نقص وجودی او می شود.
تمامی موجودات عالم امکان، از این محدودیّت و نقص برخوردارند امّا برخی نقص کمتر و برخی نقص بیشتری دارند.
این موجودات ناقص و محدود و فقیر در وجود خویش، به موجودی کامل و غیر محدود و غنی، نیازمندند، که او خداوند غنی مطلق است. و سلسله موجودات فقیر(فقر وجودی) از آنجا که وجود دارند، در هستی خویش، به موجودی که بی نیاز مطلق است یعنی خداوند متعال وابسته اند.
از سوی دیگر نقص و محدودیّت با یکتائی و توحید ناب(وحدت حقّه حقیقیه) که مستلزم کمال مطلق و بی کرانگی ذات است، هرگز سازگار نیست. چون یکتایی خداوند، از نوع وحدت عددی نیست که با نقص و دوگانگی سازگار باشد. وحدت خداوند، وحدت حقّه است که از مبرّا و منزه بودن ذات خداوند از هرگونه حدّ و نقصی حکایت دارد.

« بخش پرسش و پاسخ »
آیا مبراء دانستن خدا از صفات سلبیه محدود کردن خداوند است؟سؤال فوق ناشی از روشن نبودن معنای صفات سلبیه است. صفاتی که از خدا سلب می شود، صفات نقص است نه صفات کمال و نفی چنین صفاتی، تنزیه او از هر صفتی است که خارج از مرتبه کمال و وجود اوست. سلب جهل از خداوند اعتقاد به علم مطلق اوست، سلب محدودیت از ذات خداوند، قبول نامحدودیت در ذات اوست، سلب جسم و ویژگی های جسمانی و نیز نفی ترکیب اعتقاد به احدیت و بساطت وجود اوست.
صفات سلبیه، صفاتی است که حاکی از تنزیه خارج از ذات خداست و در واقع، واقعیّتی ندارند. جهل، عدم علم است؛ فقر، نداری و نبود غنا و کمال است؛ ظلم، امری عدمی است.
عدل صفت وجودی است ولی ظلم خروج هر فعل و یا وجودی از شأن مناسب است، عدل کمال است و ظلم نقص.
در یک کلام، اگر صفات سلبیه را به خدا نسبت دهیم، ذات الهی را محدود کرده و مرکب از نقص و کمال دانسته ایم. محدودیت، نشانه نقص و نقص، علامت نیازمندی و نیازمندی، نشانه وابستگی است، در حالی که خدای متعال، وجود مستقل مطلق است.
بنابراین، مبرّا دانستن خداوند از صفات سلبیه تنها به معنای محدود کردن او نیست که لازمه نامحدود بودن آن ذات کامل است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
اینکه مکانی به نام «عرش» به خدا اختصاص داده شده منافات ندارد با اینکه خداوند دارای مکان و مرکزی نیست؟اینکه مکانهایی به خدا نسبت داده می شود دلیل این نیست که خداوند در آن مکانها قرار دارد چه اینکه مثلاً مسجد و کعبه که خانه ی خدا گفته می شود بدین لحاظ است که مردم در آنجا مراسم عبادی را انجام می دهند و به دعا و نیایش خداوند می پردازند همچنین عرش که به خدا - نسبت داده می شود از این نظر است که عرش مقامی است که بستگی و - انتساب بیشتری به خداوند متعال دارد، و با این توضیح روشن می شود اینکه پیامبر در شب معراج به آن نقطه ای که جبرئیل از رفتن آنجا ممنوع بود پیش رفته بدن معنی نیست که به مکانی که جای خداوند باشد رسیده - است.
زیرا روشن است که خدای جهان مکان ندارد و آفریدگار مکان است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی