ولادت با سعادت امام الرئوف حضرت علی بن موسی الرضا مبارکباد
نوشته شده توسط Super User. ارسال شده در ماه ذی القعده
ولادت با سعادت امام الرئوف حضرت علی بن موسی الرضا مبارکباد
طلوع صبح
نجمه، مادر امام رضا علیه السلام، می فرماید: زمانی که فرزند بزرگوارم را باردار بودم، هرگز احساس سنگینی نمی کردم. وقتی می خوابیدم، صدای تسبیح و تهلیل و تمجید حق تعالی را از درونم می شنیدم. هراسان از خواب بیدار می شدم؛ ولی دیگر آن صدا به گوش نمی رسید. وقتی به دنیا آمد، دستهایش را بر زمین گذاشت؛ سر مطهرش را به سوی آسمان بلند کرد، لبهایش را تکان داد، ولی نفهمیدم چه می گوید. نزد امام کاظم علیه السلام رفتم، او فرمود: «نجمه، کرامت پروردگار گوارایت باد.»
فرزندم را در پارچه یی سفید پیچیدم و نزد حضرت بردم. وی در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند. آن گاه آب فرات خواست و کامش را با آن برداشت. سپس نوزاد را به من بازگرداند و فرمود: بگیر این را که ذخیره ی خداوند در زمین و حجّت خدا بعد از من است. (2)
و چنین بود که هشتمین خورشید امامت در روز جمعه، یازدهم ذی القعده، در مدینه دیده به جهان گشاد. (3) پدرش امام موسی کاظم علیه السلام، هفتمین امام شیعیان، و مادرش «نجمه» (4) الگوی خرد ورزی، دین باوری، حیا و عبادت بود. بزرگواری این بانو چنان بود که حمیده، مادر امام کاظم علیه السلام، هرگز نزدش نمی نشست و در جهت تعظیم و احترام وی می کوشید. رؤیای صادق حمیده را می توان یکی از دلیل های احترام بسیار وی به نجمه دانست. او شبی رسول خدا صلی الله علیه وآله را در خواب دید که فرمود: حمیده، نجمه را به فرزندت موسی ده؛ از او فرزندی به دنیا خواهد آمد که بهترین اهل زمین است. (5) بر این اساس، وی نجمه را در اختیار امام موسی کاظم علیه السلام قرار داد و به وی گفت: فرزندم، کنیزی است که در زیرکی و کرامتهای اخلاقی بهتر از او ندیده ام. میدانم هر نسلی که از وی به وجود آید پاکیزه و مطهر خواهد بود.
وقتی امام رضا علیه السلام به دنیا آمد، مادرش را طاهره نامیدند. او به عبادت عشق می ورزید و میگفت: دایه یی بیابید تا مرا در شیر دادن یاری دهد... . شیرم کافی است، ولی پرداختن به شیر نوزاد سبب شده نوافل و ذکرهایی که به آنها عادت کرده بودم، کاستی پذیرد. (6)
نام و القاب حضرت
نام حضرت علی، کنیه اش ابوالحسن و القابش رضا، صابر، فاضل، رضی، وفی، قره اعین المؤمنین و غیظ الملحدین است. (7) علی بن یقطین درباره ی کنیه ی حضرت میگوید: نزد امام کاظم علیه السلام رفتم و دریافتم فرزندش علی بن موسی الرضا علیهماالسلام نیز نزد وی شتافته است. امام فرمود: علی بن یقطین، همین علی، آقای فرزندان من است. آگاه باش، من کنیه ام [ابوالحسن] را به وی دادم. (8)
بزنطی درباره ی لقب حضرت میگوید: به امام محمد تقی علیه السلام عرض کردم: گروهی از مخالفانتان چنان می پندارند مأمون پدر بزرگوارتان را همزمان با پذیرش ولایت عهدی، رضا لقب داد. حضرت فرمود: به خدا سوگند، دروغ میگویند. حق تعالی او را رضا نامید؛ چون خدا در آسمان و رسول خدا و امامان معصوم علیهم السلام در زمین وی را پسندیدند. پرسیدم: پس چرا وی رضا نامیده شد؟ فرمود: چون افزون بر دوستان، مخالفان نیز او را پسندیدند و از وی خشنود بودند. اتفاق دوست و دشمن در رضایت به وی اختصاص دارد. (9)
شخصیت والای امام رضا علیه السلام
امام رضا علیه السلام پایه ی دین و چشمه ی زلال معرفت بود. بعد از شهادت پدر بزرگوارش، امامت را به عهده گرفت و در جهت بارور ساختن فرهنگ غنی اسلام کوشید. شخصیت وی از دو جهت شخصی و اجتماعی قابل بررسی می نماید.
۱ ـ عصمت
شیعیان امامان را معصوم و از هر نوع خطا و اشتباه پیراسته می شمارند. بر این اساس، امام رضا علیه السلام معصوم است. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در رویایی صادق به امام کاظم علیه السلام فرمود: او [امام] کسی است که با نور خدا می بیند، با فهم خود می شنود و بر اساس حکمت خود سخن میگوید. اشتباه نمی کند و در راه دانش گام برمی دارد نه نادانی. آن گاه دست امام رضا علیه السلام را گرفت و فرمود: او همین است.
امام کاظم علیه السلام بعد از نقل این خواب به یزید بن سلیط فرمود: امسال مرا دستگیر میکنند و امامت با فرزندم علی علیه السلام است که همنام علی بن ابی طالب و علی بن حسین به شمار میآید. خداوند به او فهم، خویشتن داری، یاری دین و محنت علی اول و بردباری در برابر ناگواریها و استقامت علی دوم بخشیده است. (11)
۲ ـ دانش
امام علیه السلام دانش و معرفت را از پدرانش و جدش رسول خدا صلی الله علیه وآله به ارث برد. امام کاظم علیه السلام به فرزندانش می فرمود: این برادرتان [علی بن موسی] عالم آل محمد صلی الله علیه وآله است. مسائل دین خود را از وی بپرسید و آنچه به شما میگوید نگهدارید؛ زیرا من بارها از پدرم جعفر بن محمد شنیدم که فرمود: عالم آل محمد ـ که همنام امیرمؤمنان علیه السلام علی است ـ در صلب تو است؛ کاش او را میدیدم.
ابراهیم بن عباس صولی میگوید: ندیدم از امام رضا علیه السلام پرسش شود و او پاسخش را نداند. به آنچه تا زمانش بر روزگار گذشته، از وی داناتر ندیده ام. مأمون از هر چیزی می پرسید و امام را می آزمود. امام پاسخ می داد و همه ی پاسخهایش به قرآن مستند بود. (14)
مأمون به فرزند ابی ضحاک ـ که از میزان دانش امام شگفت زده شده بود ـ گفت: آری پسر ابی ضحاک، این بهترین و داناترین و عابدترین مردم روی زمین است.
او همچنین به محمد بن جعفر گفت: این پسر برادرت از آن دسته اهل بیت است که رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره ی آنها فرمود: «الا انّ ابرارَ عترتی و اطائبَ اُزومَتی اُحْلَمُ الناسِ صِغارا اعلمُهُم کبارا لا تعلموهم فانهم اعلم منکم ولا یخرجونکم من باب هُدی ولا یدخلونکم من باب ضلال. (15)»
آگاه باشید، نیکان خاندانم و پاکیزگان نسلم در کودکی از همه شکیباتر و در بزرگی از همه داناترند. به آنها علم میاموزید؛ زیرا آنها از شما داناترند. آنان شما را از راه هدایت بیرون نمی برند و در وادی گمراهی نمی افکنند. بر این اساس، امام رضا علیه السلام نیز مانند دیگر امامان معلّم انسانها بود و هیچ انسانی حق استادی بر وی نداشت.
۳ ـ مکارم اخلاق
اخلاق خوب، نشان دهندهی ذات نیک و درون زیبای انسان است. امام رضا علیه السلام چنان به این ویژگی آراسته بود که دوست و دشمن را جلب میکرد. ابراهیم بن عباس صولی در اینباره گفته است: هرگز ندیدم در سخن گفتن با کسی درشتی کند. هرگز ندیدم سخن کسی را پیش از آن که تمام شود، قطع کند.
هرگز درخواست کسی را که قادر به انجام دادنش بود، رد نکرد. در برابر همنشین، پاهایش را دراز نمی کرد. در برابر همنشین تکیه نمی داد. ندیدم به بردگان بد بگوید. هر که ادعا کند در فضیلت مانند او دیده، باور نکنید. (16)
یسع بن حمزه میگوید: در مجلس امام رضا علیه السلام مشغول گفت و گو بودیم که مردی بلند قامت داخل شد و گفت: سلام بر تو ای فرزند پیامبر خدا، من مردی از دوستان شما، پدران و نیاکانتانم. اکنون از زیارت خانه ی خدا باز گشته ام و چیزی که بتوانم با آن خود را به خانه برسانم ندارم. مرا به دیارم فرست؛ من دارای نعمت و دولتم و درخور صدقه نیستم، آنچه مرحمت فرمایی، از سوی شما صدقه خواهم داد.
امام از او خواست بنشیند. بعد از پایان جلسه، از وی اجازه گرفت و به خانه رفت. لحظاتی بعد، در را بست؛ دستش را اخلاق خوب، نشان دهنده ی ذات نیک و درون زیبای انسان است. امام رضا علیه السلام چنان به این ویژگی آراسته بود که دوست و دشمن را جلب می کرد. از بالای در بیرون آورد و پرسید: [آن مرد] خراسانی کجاست؟! مرد پاسخ داد: این جایم. فرمود: این دویست دینار را بگیر، با آن هزینه ی سفرت را تأمین کن؛ به اینها تبرک بجوی، از سوی من صدقه مده و بیرون شو. یکی از یاران حضرت پرسید: فدایت شوم به او مهربانی کردی و چهره پنهان ساختی؟!
فرمود: چون نیازش را برآوردم، نخواستم خواریِ خواهش را در چهره اش ببینم. آیا این حدیث پیامبر را نشنیده ای که فرمود: کار نیکی که پنهان انجام شود، برابر هفتاد حج است و افشا کننده ی کار بد خوار و پنهان کننده ی آن آمرزیده است (17)
۴ ـ هدایت منحرفان
امام رضا علیه السلام به راهنمایی و هدایت منحرفان فکری و سیاسی بسیار اهمیت میداد. پس از شهادت امام کاظم علیه السلام، گروهی چنان پنداشتند امام کاظم علیه السلام همچنان زنده است. حضرت رضا علیه السلام به شیوه های مختلف با این گروه رو به رو میشد و به هدایت آنها می پرداخت. عبداللّه بن مغیره عراقی میگوید: من به مذهب واقفیه اعتقاد داشتم. وقتی برای به جای آوردن مراسم حج به مکه رفتم، تردید وجودم را فرا گرفت. خود را به دیوار کعبه چسباندم و گفتم: خدایا، نیازم را میدانی، مرا به بهترین دینها ارشاد فرما!
همانجا به قلبم خطور کرد نزد امام رضا علیه السلام به مدینه بروم. وقتی به خانه ی حضرت رسیدم، به خادم گفتم: به مولایت بگو مردی عراقی آمده است. در این لحظه، صدای امام رضا علیه السلام را شنیدم که دو بار فرمود: عبداللّه بن مغیره، وارد شو. وارد خانه شدم، به چهره ام نگریست و فرمود: خداوند دعایت را مستجاب و تو را به دین خویش هدایت کرد. گفتم: اشهد انک حجّه اللّه و امینه علی خلقه. (19)
عالم آل محمد از دریای مواج دانش خویش در مسیر راهنمایی دانشوران نیز بهره می برد. مناظره های آن حضرت بر درستی این سخن گواهی می دهد. صفوان بن یحیی میگوید: یوحنا نزد امام رضا علیه السلام آمد و گفت: گروهی ادعایی دارند. جمعی سخن آنها را درست میدانند ولی افزون بر آن، ادعای دیگر نیز دارند. در این باره چه میفرمایید؟ حضرت فرمود: ادعای گروه اول پذیرفته است و ادعای گروه دوم بدان سبب که گواهی ندارند، پذیرفته نیست. یوحنا گفت: ما بر این باوریم عیسی، روح خدا و کلمه ی او است. مسلمانان نیز این سخن را می پذیرند؛ ولی می گویند محمد رسول خدا است. ما این ادعا را قبول نداریم. بی تردید آنچه بر آن توافق داریم، از آنچه در آن اختلاف داریم، بهتر است. امام پرسید: چه نام داری؟ گفت: یوحنا.
حضرت فرمود: یوحنا، ما به آن عیسی بن مریم، روح و کلمه ی خداوند که به محمد ایمان داشت، به آن بشارت میداد و بر بندگی خود اعتراف داشت، ایمان داریم. اگر آن عیسی که شما میگویید روح خدا و کلمهی او است، عیسایی که به محمد ایمان داشت، به او بشارت میداد و بر بنده گی اش معترف بود نباشد، ما از اعتراف بدان پیراسته ایم و هیچ توافقی نداریم. (20) علی بن شعبه میگوید: وقتی امام رضا در مجلس مأمون به گروهی از دانشمندان عراقی و خراسانی پیوست، مأمون گفت: منظور از آیه ی «ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا» چیست؟
دانشمندان گفتند: مراد تمام امت است؛ یعنی همهی امت پیامبر صلی الله علیه وآله برگزیده اند و کتاب به آنها ارث میرسد. مأمون به امام گفت: شما چه می فرمایید؟ عالم آل محمد فرمود: خداوند در این آیه به عترت پاک رسول خدا صلی الله علیه وآله نظر دارد. مأمون پرسید: چگونه؟
امام فرمود: اگر همه ی امت برگزیده ی خدا و وارث کتاب بودند، پس باید همه بهشت می رفتند؛ چون خدا میفرماید: «فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات باذن اللّه ذالک هو الفضل الکبیر» پس آنها را در بهشت قرار داد و فرمود: «جنات عدن یدخلونها» پس وراثت به عترت پاک رسول خدا اختصاص دارد. عترت پیامبر کسانی اند که خداوند در کتابش آنها را چنین وصف کرده است: «انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا.» رسول خدا نیز درباره ی آنها می فرماید: «انی مخلّف فیکم الثقلین کتاب اللّه وعترتی اهل بیتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض... . من دو چیز گران میان شما برجای میگذارم: کتاب خدا و عترتم [که] اهل بیت من [شمرده می شوند] هرگز از هم جدا نمی شوند تا در حوض بر من وارد شوند. ...»(21)
از شهادت پدر تا هجرت به ایران
در سال ۱۷۹ه. ق. امام کاظم علیه السلام به وسیله ی هارون الرشید دستگیر و به عراق منتقل شد. بر اساس نظر مشهور، آن حضرت در بیست و پنجم رجب ۱۸۳ به شهادت رسید. (22) مسافر، خدمتکار خانه ی امام کاظم، می گوید: هنگامی که امام کاظم را به بغداد می بردند، حضرت به فرزندش امام رضا علیه السلام فرمود: در خانه ی من بخواب تا آن که خبر شهادتم را دریافت کنی.
ما هر شب بستر حضرت رضا علیه السلام را در دالان خانه می انداختیم. آن حضرت بعد از شام می آمد، در آنجا میخوابید و بامداد به خانه ی خود می رفت. این روش تا چهار سال ادامه یافت. سرانجام شبی حضرت برای خواب به خانه ی پدر نیامد. اهل خانه نگران شدند. بامداد حضرت آمد و به ام احمد فرمود: آنچه پدرم به تو سپرده، نزد من آور. ام احمد فریادی کشید و ... گفت: به خدا سوگند، مولایم وفات یافته است. حضرت رضا علیه السلام فرمود: آرام باش، گفتارت را آشکار مساز تا خبر به حاکم مدینه برسد.
آن گاه ام احمد کیسه یی ـ که دو یا چهار هزار دینار در آن بود ـ به حضرت داد و گفت: امام کاظم علیه السلام کیسه را محرمانه به من داد و فرمود: این امانت را از همه پنهان دار و چون یکی از فرزندانم آن را مطالبه کرد، به وی بسپار؛ و این نشانه وفاتم خواهد بود.
امام رضا علیه السلام، پس از تحویل گرفتن امانت، به خانه اش رفت و دیگر برای خواب به خانه ی امام کاظم علیه السلام نیامد. پس از چند روز، پیکی خبر وفات امام را به مدینه آورد. روزها را شمردیم و دریافتیم همان روزی که امام رضا برای خواب به خانه ی پدر نیامد، امام کاظم علیه السلام به سرای جاودانگی شتافت (23).
پس از شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام، حضرت رضا علیه السلام امامتش را آشکارا بیان میکرد تا مردم در فتنه ها گمراه نشوند. صفوان بن یحیی میگوید: پس از شهادت امام کاظم علیه السلام، حضرت رضا علیه السلام درباره ی امامتش آشکارا سخن میگفت. ما بر جان حضرت ترسیدیم. مردی به وی گفت: شما امری بسیار مهم را آشکار ساختید، بر جان شما بیمناکیم. امام فرمود: او [هارون] هر چه بکوشد بر من راهی ندارد. (24)
مهمترین مشکل حضرت در این عصر، گروه واقفیه بود که در سایه ی کژاندیشی جمعی دنیاطلب شکل گرفت. سرانجام مأمون در سال ۲۰۰ امام را به خراسان فرا خواند و حضرت ناگزیر سمت آن سامان رهسپار شد. (25)
حدیث سلسله الذهب
ابن صلت هروی میگوید: با حضرت رضا علیه السلام بودم. وقتی سوار بر استر به نیشابور گام نهاد، دانشوران به استقبالش رفته، افسار استر را گرفتند و گفتند: پسر رسول خدا، تو را به حق پدران پاکت، سخنی بگو.
امام سر از هودج بیرون آورد و فرمود: پدرم موسی بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد، از پدرش محمد بن علی، از پدرش علی بن حسین از پدرش حسین آقای جوانان بهشت، از امیر مؤمنان، از رسول خدا صلی الله علیه وآله چنان نقل کرد که جبرئیل روح الامین از سوی خداوند گفت: انی انا اللّه لا إله الا انا وحدی. عبادی فاعبدونی ولیعلم من لقینی منکم بشهاده ان لا إله الا اللّه مخلصا بها انه قد دخل حصنی ومن دخل حصنی امن من عذابی.
من خدایی هستم که جز من پروردگاری نیست. بندگان من، مرا عبادت کنید و بدانید هر که با شهادت لا اله الا اللّه و اخلاص و عمل مرا ملاقات کند، به حصارم گام مینهد و هر که به حصارم قدم گذارد، از عذابم ایمن است. آن گاه درباره ی اخلاص در شهادت بر یگانگی خداوند پرسیدند، فرمود: «طاعه اللّه وطاعه رسول اللّه وولایه اهل بیته.»(26) پیروی از خداوند و فرستاده ی پروردگار و پیوند با اهل بیت وی.
از پذیرش ولایت عهدی تا شهادت
در مرو مأمون به استقبال امام شتافت و او را ناگزیر ساخت پیشنهاد ولایتعهدی او را بپذیرد. امام در برابر رژیم موضعی منفی و شگفت انگیز اختیار فرمود؛ زیرا پذیرش ولایت عهدی را به عدم مسئولیت خصوصی و عمومی مشروط ساخت. او فرمود: ولایت عهدی را به شرطی میپذیرم که کسی را به مقامی نگمارم و از کاری برکنار نکنم، سنتی را دگرگون نسازم، از دخالت در امور حکومت بر کنار باشم و تنها مورد مشورت قرار گیرم. (27)
به اعتقاد امام تا حکومت به طور کامل تحت رهبری وی قرار نمی گرفت، مشروعیت نمی یافت؛ حضرت، با عدم دخالت در امور حکومتی، عملاً مشارکت در حکومت را رد کرد؛ زیرا بر اساس مشارکت، امام باید سهم مأمون در حکومت بر مؤمنان را تأیید میکرد و به آن مشروعیت میداد. بنابر این، نقشه ی اخذ مشروعیت مأمون با عدم دخالت امام در امور حکومتی ناکام ماند.۲۸
پس از پذیرش ولایت عهدی مراسم های مفصل جشن برگزار شد؛ ولی از آن جا که مأمون امام را تنها برای کسب مشروعیت به ایران فرا خوانده بود، بعد از حدود سه سال، در صفر سال ۲۰۳ در پنجاه و پنج سالگی، وی را مسموم ساخت.۲۹ پیکر امام در سناباد به خاک سپرده شد.
زیارت امام رضا علیه السلام
زیارت دیدار مشتاقانه ی برگزیدگان خداوند است؛ برقرار ساختن ارتباط قلبی با حجّت پروردگار و حضور در مشهد و گرامی شمردن شهید است. امام رضا علیه السلام درباره ی زیارت میفرماید: انّ لکلّ امام عهدا فی عنق اولیائه وشیعته وانَّ من تمام الوفاء بالعهد وحسن الاداء زیاره قبورهم. فمن زارهم رغبه فی زیارتهم وتصدیقا بما رغبوا فیه کان ائمتهم شفعاءهم یوم القیامه.۳۱ هر امامی را در گردن پیروانش پیمانی است. وفای به این پیمان وقتی کامل است که آرامگاه هاشان زیارت شود. پس هر که امامان را مشتاقانه زیارت کند و آنچه مورد خواست و اشتیاق آنان است درست شمارد، آنان نیز در روز رستاخیز شفیعانش خواهند بود.
و نیز فرمود: به زودی توس محل آمد و شد شیعیان و زائرانم میگردد. بدان، هر که مرا در توس ـ که از وطنم [مدینه] دور است ـ زیارت کند، روز قیامت در حالی که آمرزیده شده با من و هم رتبه ی من خواهد بود. (32)
صله از حضرت رضا علیه السلام
حاج شیخ ابراهیم صاحب الزمانی، پیش از شروع درس مرحوم آیت اللّه العظمی حائری دقایقی مرثیه میخواند. او ـ که مردی با اخلاص بود ـ میگفت: به مشهد مقدس مشرف شدم و مدتی در آن جا اقامت گزیدم. آنچه داشتم، خرج کردم و تهیدست شدم. کسی را نیز نمی شناختم تا مشکلم را با وی در میان نهم.
به همین جهت، قصیده یی در ستایش حضرت رضا علیه السلام سرودم. چنان اندیشیدم که آن را برای تولیت بخوانم و صله بگیرم. با این هدف حرکت کردم؛ ولی در راه به خود آمدم و تصمیم گرفتم آن را به حضرت ارائه دهم. به همین جهت، کنار ضریح رفتم، پس از استغفار و راز و نیاز با خدا، قصیده را خواندم و تقاضای صله کردم. ناگاه دیدم دستی با من مصافحه کرد و یک اسکناس ده تومانی در دستم نهاد. بی درنگ گفتم: سرورم، کم است. ده تومان دیگر بدان افزود. باز گفتم: کم است.
او همچنان می افزود و من بیشتر می طلبیدم. سرانجام میزان پول به هفتاد تومان رسید. شرم کردم بیشتر بخواهم. سپاس گزاردم و از حرم بیرون آمدم. در حال پوشیدن کفشهایم بودم که دیدم آیت اللّه حاج شیخ حسنعلی تهرانی، جد آیت اللّه مروارید مشهدی، با شتاب رسید و فرمود: شیخ ابراهیم، خوب با حضرت رضا مأنوس شده ای، قصیده می سرایی و پاداش می گیری. صله را به من ده تا... . بی درنگ پولها را تقدیم کردم. او یک پاکت به من داد و رفت. یکصد و چهل تومان یعنی دو برابر صله در پاکت بود.
پی نوشت:
۱ ـ شعر از قاسم رسا، مدایح رضوی در شعر فارسی، ص ۲۱۳.
۲ ـ تکتم، اروی، سکن، سمانه، ام البنین، خیزران، صقر، شقرا از دیگر نامهای او است. (عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۲ و ۲۳.)
۲ ـ عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۹.
۳ ـ عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۶.
۴ ـ همان، ص ۲۴.
۵ ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۹۶؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۵۳.
۶ ـ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۱۱.
۷ عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۲.
۸ ـ نور الدین عبدالرحمان جامی، شاعر و عارف قرن نهم.
۹ ـ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۱۵. (فقال هو الذی ینظر بنور اللّه عزّ وجلّ ویسمع بفهمه وینطق بحکمته یصیب فلا یخطیء ویعلم فلا یجهل معلّما حکما وعلما.)
۱۰ ـ مجموعه آثار نخستین کنگره جهانی امام رضا علیه السلام. (محمد بن حسان الدین شاعر قرن ۹).
۱۱ ـ همان، ص ۶۱۴. (محمد ابن یمین الدین مزیومدی شاعر قرن ۸).
۱۲ ـ عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۸۰ ـ ۱۸۳؛ بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۲۱۱ و ۱۰۰؛ ارشاد مفید، ص ۲۹۱؛ مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۳۰۰.
۱۳ ـ تحلیلی از زندگانی امام رضا علیه السلام، محمد جواد فضل اللّه، ترجمه سید محمد صادق عارف، ص ۴۲.
۱۴ ـ عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۸۴.
۱۵ ـ اصول کافی، ج ۴، ص ۲۴.
۱۶ ـ مجموعه آثار نخستین کنگره جهانی امام رضا علیه السلام، ص ۶۱۶. (ابن یمین).
۱۷ ـ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۵۵.
۱۸ ـ عیون الاخبار، ج ۲، ص ۲۳۰.
۱۹ ـ تحف العقول، ص ۳۱۳.
۲۰ ـ منتهی الآمال، ج ۲، ص ۱۲۱ و ۱۴۹.
۲۱ ـ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۸۱ و ۳۸۶.
۲۲ ـ همان، ص ۴۸۷، حدیث ۲.
۲۳ ـ در این که امام از چه مسیرهایی عبور کرد، اختلافاتی وجود دارد.
۲۴ ـ بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۱۲۰ و ۱۲۱.
۲۵ ـ عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۹.
۲۶ ـ همان، ص ۱۴۰.
۲۷ ـ الارشاد، ص ۲۸۵.
۲۸ ـ مجموعه آثار نخستین کنگره جهانی امام رضا علیه السلام، ص ۶۲۱. (عصمت بخاری).
۲۹ ـ وسایل الشیعه، ج ۱۰، ص ۲۵۳؛ بحار الانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۱۶.
۳۰ ـ وسایل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۳۸.
۳۱ ـ همان.
۳۲ ـ مدایح رضوی در شعر فارسی، ص ۲۵۶. (عبداللّه حسینی)
ششم ذی القعده بزرگداشت حضرت احمد بن موسي شاهچراغ (ع) گرامی باد
نوشته شده توسط Super User. ارسال شده در ماه ذی القعده
ششم ذی القعده بزرگداشت حضرت احمد بن موسي شاهچراغ (ع) گرامی باد
حضرت شاهچراغ
احمد بن موسی بن جعفر (ع)، از فرزندان امام موسی کاظم (ع) معروف به "سید السادات" و "شاه چراغ" است. وی از شخصیتهای عالی مقام و جلیل القدر و پرهیزکار بود. (1) آگاهی درباره زندگی وی بسیار اندک و برخی از مقاطع زندگی او مبهم و در منابع جز به بعضی از قسمتهای زندگی او پرداخته نشده است. در خصوص رابطه احمد با پدرش این اندازه آورده اند که امام کاظم (ع) او را دوست داشت و ملکی از خود را بدو بخشید و او را به بخشندگی و دلیری ستود. (2)
مورخان گزارش داده اند که پس از شهادت امام کاظم (ع)، مردم مدینه به لحاظ شخصیتی که احمد داشت، به در خانه او رفته و با وی بیعت کردند و او پیشاپیش جمعیت به مسجد پیغمبر رفت و خطبه ای خواند و به مردم گفت: "ای کسانی که با من بیعت نموده اید! بدانید که من خودم با برادرم علی (علی بن موسی الرضا (ع)) بیعت کرده ام و او واجب الاطاعة است. بر من و شما است که از او اطاعت کنیم". سپس از منبر پایین آمده و به اتفاق همه مردم به در خانه برادرش رفته و با حضرت بیعت کردند. (3)
درباره آمدن احمد بن موسی (ع) به ایران و انگیزه او گزارشهای گوناگون وجود دارد و این قسمت از زندگی وی فاقد شفافیت است. برخی عقیده دارند. احمد در بغداد ساکن بود و آن گاه که خبر شهادت و در گذشت ناگهانی امام رضا (ع) را شنید، شدیداً ناراحت شد و گریه نمود. آن گاه با همراهانی بسیار (حدود سه هزار نفر) به خون خواهی و انتقام از مأمون خروج کرد و روی به ایران نهاد. بر پایه این گزارش او در قم و ری با سپاهیان مأمون جنگید و سرانجام به خراسان آمد و در جایی نزدیک اسفراین طی جنگ با لشکریان مأمون کشته شد.
بعضی دیگر باور دارند که احمد پیش از درگذشت امام رضا (ع) و مقارن با ولایت عهدی او همراه جماعتی قصد ایران کرده تا به برادرش ملحق شود. بر اساس این گزارش حرکت او به طرف فارس بود. این گزارش نیز به صورتهای گوناگون بیان شده است. برخی آورده اند که عامل مأمون در نزدیکی شیراز با او جنگید. هنگامی که یاران احمد شنیدند امام رضا (ع) وفات یافته است، متفرق شدند و به سوی شیراز رفتند.
مورّخان در خصوص شهادت و یا وفات و محل دفن احمد بن موسی نیز اختلاف دارند. این اختلاف مبتنی بر آن است که وی به اسفراین رفته و در آن جا به شهادت رسیده و یا در شیراز وفات یافته و یا به شهادت رسیده است. برخی عقیده دارند وی در اسفراین به شهادت رسید و در همان جا دفن شد و زیارتگاه او همان جا است. بر این اساس قبر احمد در اسفراین و یا مکانهای دیگر بوده و آرامگاه شیراز مربوط به احمد بن موسی نیست. (4)
برخی دیگر باورد دارند که احمد بن موسی در شیراز در جنگ با عامل مأمون شهید شد و یا این که در شیراز مخفی شد و بعد وفات نمود و در همان جا دفن گردید. (5) امین بعد از گزارش آنانی که محل دفن احمد را اسفراین و یا مکان دیگر می داند، می نویسد: "... و هذا غریب مخالف للمشهور من ان مشهده شیراز...". (6)
حقیقت امر آن است که به طور قاطع نمیتوان گفت قبر وی در کجا است، ولی شواهد و قرائن دیدگاه آنانی را که قایل هستند شیراز محل دفن احمد می باشد، تأیید میکند و مشهور همین است. محسن امین بعد از بیان عقیده آنانی که محل دفن احمد بن موسی را در اسفراین و یا مکان دیگر می دانند، می نویسد: این عقیده بعید و مخالف با عقیده مشهور است که محل شهادت و قبر او شیراز می باشد. (6) تاریخ وفات احمد بن موسی دقیقاً معلوم نیست، ولی برخی تاریخ وفات را حدود 203 که همزمان با شهادت امام هشتم (ع) است ذکر نموده اند. (7)
ویژگی های شخصیت احمد بن موسی (ع)
حضرت احمد (ع) در نزد پدرش امام موسی كاظم (ع)، از جایگاه و احترام ویژه ای برخوردار بوده است. نوشته اند كه حضرت احمد، مردی كریم، جلیل القدر، بزرگوار و پارسا بود. حضرت امام موسی كاظم (ع) به دلیل علاقه ای كه به حضرت احمد (ع) داشت، ملكی به نام یسیره را به او هدیه كرد، ملكی كه بعدها حضرت احمد (ع) آن را فروخت و به وسیله آن هزار اسیر را آزاد كرد.
پیشنهاد شیعیان برای امامت حضرت احمد بعد از امام موسی كاظم (ع)
اعتبار و جایگاه احمد (ع) در بین فرزندان امام موسی (ع) تا اندازه ای بود كه پس از شهادت امام موسی كاظم (ع)، گروهی از مردم به حمایت از امامت احمد (ع) برخاستند و فرقه ای به نام امامیه را پدید آوردند.
شهادت احمدبن موسی (ع)
بنا به دستور قتل، سربازان وی به پناهگاه حضرت احمدبن موسی (ع) حمله ور شدند آن حضرت، شجاعانه در برابر سربازان به دفاع از خود پرداخت. دشمنان كه از پس او برنمی آمدند، دیوار پشتی مخفی گاه حضرت را خراب كرده و به درون خانه او نفوذ كردند و از پشت سر با شمشیر، فرق مبارك آن حضرت را شكافتند و سپس خانه را بر بدن مطهر او ویران كردند، این واقعه در تاریخ 17 رجب رخ داده است.
تاریخ نویسان، زمان پیدایش قبر حضرت احمد را یكسان ننوشته اند. گروهی آن را در زمان امیر عضدالدوله دیلمی (373-338) و گروهی دیگر، در زمان امیر مقرب الدین مسعودبن بدر (متوفی به سال 665 ه.ق) نوشته اند.
تاریخچه آرامگاه احمدبن موسی (ع)
در سال 745 (ه.ق) مادر شاه شیخ ابواسحاق اینجو پادشاه فارس، ملكه تاشی خاتون اقدامات نیكویی بر بارگاه آن حضرت انجام داد. این بانوی نیكوكار، اقدام به بهسازی بارگاه كرد و در عرض 5 سال از سال 745 تا 750 (ه.ق) آرامگاهی وسیع و گنبدی بلند بر آن ساخت. همچنین در جنب آرامگاه، مدرسه ای وسیع بنا كرد. او همچنین تعداد زیادی از مغازه های بازار نزدیك حرم و ملك میمند فارس را وقف بر این آستان مقدس كرد.
ابن بطوطه جهانگرد مراكشی كه در سال 748 (ه.ق) برای بار دوم به شیراز سفر كرده، در سفرنامه خود درباره اقدامات ملكه تاشی خاتون و توصیف آرامگاه، چنین نوشته است:
این آرامگاه در نظر شیرازی ها احترام تمام دارد و مردم برای تبرك و توسل به زیارتش می روند. تاشی خاتون، مادر شاه ابواسحاق، در جوار این بقعه بزرگ، مدرسه و زاویه ای ساخته است كه در آن به اطعام مسافران می پردازند و عده ای از قاریان پیوسته بر سر تربت امام زاده، قرآن می خوانند شب های دوشنبه، خاتون به زیارت آرامگاه می آید و در آن شب قضات و فقها و سادات شیراز نیز حاضر می شوند. این جمعیت در بقعه جمع می شوند و با آهنگ خوش به قرائت قرآن مشغول می شوند. خوراك و میوه به مردم داده می شود و پس از صرف طعام، واعظ، بالای منبر می رود و تمام این كارها در بین نماز عصر و شام انجام می گیرد.
خاتون در غرفه مشبكی كه مشرف به مسجد است، می نشیند. در آخر هم (به احترام این بقعه) همانند سرای پادشاهان طبل و شیپور و بوق می نوازند.
در سال 912 (ه.ق) به دستور شاه اسماعیل صفوی، بهسازی گسترده ای بر آرامگاه انجام گرفت. 85 سال بعد بر اثر زلزله سال 997 (ه.ق)، نیمی از گنبد آرامگاه ویران شد كه دوباره در سال های بعد بازسازی گردید.
در سال 1142 (ه.ق) نادرشاه افشار بهسازی گسترده ای بر این آرامگاه انجام داد و به دستور او قندیل بزرگی در زیر سقف و گنبد آویزان كردند. نادرشاه پیش از گرفتن شیراز و غلبه بر افغان ها، پیمان بسته بود كه اگر در جنگ پیروز شود، بهسازی شایسته ای بر این بقعه انجام دهد؛ بنابراین پس از پیروزی بر افغان ها و تسلط شیراز، 1500 تومان پول آن زمان را صرف بهسازی شاه چراغ كرد و قندیل او 720 مثقال وزن داشته كه از طلای ناب و زنجیر نقره ای ساخته بوده اند. این قندیل تا سال 1239 (ه.ق) همچنان آویزان بود.
در زلزله سال 1239 (ه.ق) شیراز با خاك یكسان شد و این آرامگاه نیز به كلی مخروبه گردید، پس از زلزله، قندیل اهدایی نادرشاه را فروختند و صرف بازسازی آرامگاه كردند.
در سال 1243 (ه.ق) به دستور فتحعلی شاه قاجار، حسینعلی میرزا فرمان فرما، پی گیر شد تا كف بقعه را یك متر از سطح زمین بلندتر بسازد. این كار صورت گرفت و به جای استفاده از سنگ و ساروج، آن را از سنگ و آجر و گچ بنا كردند و در آخر ضریحی نقره ای بر مزار مطهر نصب كردند. در سال 1269 (ه.ق) بر اثر زلزله، گنبد آرامگاه شكست و فرو ریخت. در همان سال محمدناصر ظهیرالدوله آن را نوسازی كرد.
در سال 1289 (ه.ق) مسعود میرزا ظل السلطان دری نقره ای بر ورودی حرم نصب كرد و در سال 1292 (ه.ق) شاهزاده ظل السلطان، ساعت زنگ دار بزرگی بر برج جنوبی بقعه نصب كرد.
در سال 1306 (ه.ق) آینه كاری مفصلی بر دیوارهای داخل حرم انجام گرفت.
در سال 1336 خورشیدی، آخرین گنبد قدیمی آرامگاه برچیده شد و اولین گنبد با بتون آرمه ای توسط انجمن آثار ملی و اداره باستان شناسی فارس ساخته شد.
در سال 1360 خورشیدی با حكمی از سوی حضرت امام خمینی (ره) سید محمد مهدی دستغیب به تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی منصوب شدند.
پی نوشتها:
- اعیان الشیعه، ج 3، ص 191.
- دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 7، ص 9.
- معارف و معاریف، ج 1، ص 597.
- اعیان الشیعه، ج 3، ص 192؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 7، ص 11.
- ریحانة الادب، ج 4 - 3، ص 50 - 51.
- اعیان الشیعه، ج 3، ص 191 - 193.
- دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 7، ص 9؛ ریحانة الادب، ج 4 - 3، ص 51.