شهادت جواد الائمه حضرت امام محمدتقی علیه السلام تسلیت باد

شهادت جواد الائمه حضرت امام محمدتقی تسلیت باد

 امام محمد بن على علیهما السلام (جواد الائمه) نهمین امام از خاندان اهل بیت علیهم السلام است. القابى که براى آن امام برشمرده‏ اند و هر یک گویاى بعدى از شخصیت آسمانى حضرت است، عبارت‏ اند از: «مختار، مرتضى، متوکل، متقى، زکى، تقى، منتجب، مرتضى، قانع، جواد، عالم ربانى، منتجب المرتضى و ... .» (۱)

ابن صباغ مالکى از القاب «جواد، قانع، مرتضى‏» یاد مى ‏کند و مى ‏گوید: مشهورترین لقب امام، «جواد» است. (۲) شیخ صدوق نیز مى‏ نویسد: به محمد بن على الثانى، تقى گفته شد; چون از خدا تقوا پیشه کرد و زمانى که مامون شبانه باحالتى مست وارد شد و او را با شمشیر زد و گمان کرد حضرت را کشته است، خداوند او را نگه داشت. (۳)

کنیه‏ هاى حضرت نیز عبارت‏اند از: ابو جعفر ثانى (کنیه جدش امام باقر علیه السلام) و ابو على. (۴)

به نوشته ابن صباغ مالکى، چهره‏ اى سفید و اندامى متوسط داشت (۵) و نقش انگشترش به نقل طبرى «العزه لله‏» مانند انگشتر پیامبر صلى الله علیه و آله بود. (۶)

مادر حضرت، سبیکه نوبیه بود. (۷) به نقل شیخ مفید فرزندان حضرت «على الهادى علیه السلام، موسى، فاطمه، امامه‏» بودند (۸) و طبرسى از دختران به «حکیمه، خدیجه، ام کلثوم‏» اشاره مى ‏کند و مى‏ گوید: برخى تنها از فاطمه و امامه یاد کرده‏ اند. (۹)

شیخ طوسى روز دهم رجب را سال تولد وى مى‏ داند (۱۰) و به نقل طبرسى آن امام در عصر معتصم به شهادت رسید. (۱۱) در این هنگام، ۲۵ سال و ۲ ماه و ۱۸ روز از دوران حیات امام مى‏ گذشت. (۱۲)

مرحوم کلینى مى ‏نویسد: «محمد بن على علیهما السلام در حالى که ۲۵ سال و سه ماه و دوازده روز از عمرش مى ‏گذشت، در روز سه شنبه، ۶ روز قبل ازذى حجه سال ۲۲۰ ه. ق شهیدشد و بعداز پدر ده سال (منهاى بیست روز) زندگى کرد.» (۱۳)

ایشان با محمد امین بن هارون تا سال ۱۹۸ ه. ق (قبل از امامت) معاصر بود. از آن پس با مامون بن هارون (از ۱۹۸ تا ۲۱۸ قبل از امامت و ۲۱۸ تا ۲۰۳ در زمان امامت) هم عصر بود و سرانجام با معتصم عباسى از ۱۷ رجب یا شعبان ۲۱۸ ه. ق تا لحظه شهادت، ذى قعده ۲۲۰ ه. ق معاصر بود.

اینک که در آستانه شهادت جانگداز آن امام بزرگ و غریب قرار گرفته ‏ایم، به بازخوانى گوشه‏ هایى از مظلومیتش در طول دوره امامت تا لحظه شهادت مى‏ پردازیم: (۱۴)

 رنجهاى امام جواد علیه السلام

امام جواد علیه السلام از همان آغاز امامت‏ با سیل رنجها رویارو بود; مشکلاتى که گاه از سوى حاکمان، زمانى از طرف کارگزاران و منسوبین به طاغوتها و گاهى از سوى جاهلان، متعصبان، گروههاى انحرافى و ... ایجاد مى‏ شد. اینک نمونه‏ هایى را مرور مى‏ کنیم:

۱. شکستن حریم امامت

محمد بن ریان مى‏ گوید: مامون به هر حیله‏ اى متوسل مى ‏شد تا بر امام نفوذ کند، اما ممکن نمى ‏شد، تا اینکه این فرصت هنگام ازدواج دخترش با امام به دست آمد.

وقتى مى ‏خواست دخترش، ام فضل را به خانه زفاف امام جواد علیه السلام بفرستد، دویست دختر از زیباترین کنیزکان خود را طلبید و به هر یک جامى که داخل آن گوهرى بود، داد تا وقتى در جایگاه نشست، از او استقبال کنند، اما حضرت به هیچ یک توجهى نکرد. در آنجا مردى بود که مخارق نامیده مى ‏شد و صاحب صدا و عود و ضرب بود و ریشى دراز داشت. مامون او را طلبید. در گفتگوى مامون و مخارق، مخارق گفت: اگر به چیزى از امور دنیا مشغول باشد، من براى مقصود شما کفایت مى ‏کنم. آن گاه رو به روى امام نشست، مانند الاغ عرعرى کرد و وقتى توجه همه را جلب نمود، شروع به نواختن کرد. امام دقایقى بى توجهى کرد و ناگهان سر برداشت و فرمود: «اتق الله یا ذا العثون; اى ریش دراز از خدا بپرهیز.» مخارق چنان از فریاد امام وحشت کرد که ساز و عود از دستش افتاد و تا لحظه مرگ دستش فلج ماند.

وقتى مامون از دلیل آن حالت پرسید، گفت: از وقتى ابوجعفر بر سرم فریاد کشید، وحشتى مرا فرا گرفت که هرگز از جانم بیرون نمى ‏رود. (۱۵)

۲. تهمت مستى و ...

فضاى تنگ و خفقان آلود حاکم بر جامعه چنان امام و یارانش را در تنگنا قرار داده بود که گاه افراد وابسته به طاغوت به آن حضرت توهینهاى سنگینى مى ‏کردند و امام تنها به شکوه به درگاه الهى بسنده مى ‏کرد. از جمله، عمر از خاندان فرج که با چپاول و رشوه و دزدى ثروت زیادى فراهم آورده بود و در حکومت‏بنى عباس نفوذ داشت، مدتى فرماندار مدینه شد و در همان زمان نسبت‏به خاندان نبوت خشونت‏به خرج مى‏ داد و کار را به جایى رساند که به امام گفت: به گمانم تو مست هستى! امام جواد علیه السلام در مقابل این گستاخى تنها به درگاه الهى پناه برد و فرمود: «اللهم ان کنت تعلم انى امسیت لک صائما فاذقه طعم الخرب و ذل الاسر; خدایا! چنانچه تو مى ‏دانى امروز براى تو روزه بودم، پس طعم غارت شدن و خوارى اسارت را به او بچشان.»

طولى نکشید که در سال ۲۳۳ ه. ق متوکل بر او غضب کرد و دستور داد ۱۲۰ هزار دینار به عنوان مالیات و ۱۵۰ هزار دینار از برادرش بگیرند. او بار دیگر به عمر غضب کرد و دستور داد هر چه مى‏توانند بر گردنش ضربه بزنند و ۶ هزار ضربه زدند و بار سوم کشان کشان به بغداد بردند و همان جا در اسارت مرد. واقعه توهین به امام جواد علیه السلام چنان سنگین بود و دل امام هادى علیه السلام را به درد آورده بود که وقتى خبر مرگ عمر را آوردند، ۲۴ مرتبه «الحمد لله‏» گفت. (۱۶)

۳. توطئه قتل به اتهام خروج

قطب راوندى از ابن ارومه چنین نقل مى ‏کند: معتصم تعدادى از وزرایش را فرا خواند و گفت: بر علیه محمد بن على بن موسى علیهم السلام نزد من شهادت دروغ دهید و بنویسید که مى خواهد خروج کند. آن گاه امام را خواست و گفت: تو علیه من توطئه کرده‏ اى! امام فرمود: «والله ما فعلت‏شیئا من ذلک; به خدا سوگند! من چنین کارى نکرده ‏ام.»

مامون بر وجود شاهدان پاى فشرد. امام هم دستش را بلند کرد و عرض کرد: «اللهم ان کانوا کذبوا على فخذهم; خدایا اگر بر من دروغ بسته‏ اند، آنها را بگیر.» در آن لحظه ایوان لرزید و هر یک از اطرافیان معتصم که بر مى‏ خاست، بر زمین مى‏ افتاد. معتصم عرض کرد: «یا ابن رسول الله! انى تائب مما فعلت فادع ربک ان یسکنه; اى پسر رسول خدا! از آنچه کردم، توبه نمودم. از پروردگارت بخواه که آن را آرام سازد.» این بار امام دست ‏بلند کرد و عرض کرد: «اللهم سکنه و انک تعلم انهم اعداؤک و اعدائى; خدایا! آرامش ساز و تو مى‏ دانى که آنها دشمنان تو و من هستند.» در پى این دعا آرامش به ایوان بازگشت. (۱۷)

 به کاخ سلطنت گفتا خلیفه با وزیران کاى *** ابـا جعفر ترا قصد خروج و انقلاب آمد

ز روى افتـرا، اوراقى آوردند کاینهـا را *** گرفتیم از غلامانت، چه نزدت گـو جواب آمد

بگفتا: بارالهـا! افترا بستند اگر بر من***بگیر این دشمنان، کاین افترا حقش عقاب آمد

که ناگه کاخ گشتى زیر و رو، کآن قوم افتادند *** خلیفه دید هر یک از خنازیر و کلاب آمد

بپوزش معتصم بر دست و پاافتاد و تائب شد***بگفت این کاخ ساکن کن، که سخت این اضطراب آمد

بگفتا: بارالهـا! ساکن این قصر معلق کن *** که کاذب توبه کرد، از تو قبول مستتاب آمد (۱۸)

 اخبار شهادت امام جواد علیه السلام

 مسعودى مى ‏نویسد: وقتى ابوجعفر به دنیا آمد، ابوالحسن (امام رضا علیه السلام) به یارانش فرمود: «فى تلک اللیله قد ولد لى شبیه موسى بن عمران فالق البحار [و شبیه عیسى بن مریم] قدست ام ولدته فلقد خلقت طاهره مطهره. [ثم قال] بابى و امى شهید یبکى علیه اهل السماء یقتل غیظا و یغضب الله على قاتله فلا یلبث الا یسیرا حتى یعجل الله به الى عذابه الالیم و عقابه الشدید; (۱۹) در این شب براى من فرزندى شبیه موسى بن عمران به دنیا آمد که شکافنده دریاهاست، [و شبیه عیسى بن مریم] مادرش مقدس است و پاک و پاکیزه خلق شد. به جان پدر و مادرم شهیدى مى ‏شود که اهل آسمان بر او مى‏ گریند. از روى خشم کشته مى ‏شود و خدا بر قاتل او خشم مى‏ گیرد; پس [قاتل او] نمى‏ ماند مگر اندکى تا اینکه خدا عذاب دردناک و عقاب شدید را به سوى او مى ‏فرستد.»

امام جواد علیه السلام خود فرموده بود که «سى ماه بعد از مامون اجل او فرا خواهد رسید. (۲۰)» و به گفته محمد بن الفرج آن حضرت به او نوشته بود: «خمس را برایم بفرستید که بیشتر از امسال در بین شما نیستم.» (۲۱)

مرحوم کلینى نیز حکایتى دردناک از این آگاهى امام به شهادتش نقل مى‏ کند و به نقل از اسماعیل بن مهران مى ‏نویسد: وقتى ابوجعفر علیه السلام از مدینه به بغداد براى بار اول مى‏ خواست‏ برود، گفتم: من بر شما مى‏ ترسم. با چهره‏ اى گشاده، فرمود: غیبت من در این سال نیست. وقتى بار دوم به سوى معتصم مى ‏رفت، گفتم: شما مى ‏روید، بعد از شما امامت‏ با کیست؟ حضرت جواد علیه السلام چنان گریست که محاسنش خیس شد و فرمود: «بعد از من امر امامت مربوط به فرزندم على علیه السلام است.» (۲۲)

 چگونگى شهادت امام جواد علیه السلام

سابقه خباثت و دشمنى معتصم، خلیفه عباسى، نشان مى‏ دهد که دستور قتل توسط وى صادر شده است; هرچند عاملان مستقیم آن به نقلهاى مختلف، افراد مختلفى باشند و یا هر یک از آنها به عنوان تکمیل کننده پرونده شهادت حضرت عمل کرده باشند. این موضوع به قدرى روشن بود که مسعودى مى‏نویسد: «فلما انصرف الى العراق لم یزل المعتصم و جعفر بن المامون یدبرون و یعملون الحیله فى قتله; (۲۳) وقتى امام جواد علیه السلام [از مکه با همسرش] به عراق بازگشت، معتصم و جعفر بن مامون دائما در تدبیر و دست‏ به کار چاره‏ اى براى قتل او بودند.» روایتهاى مختلفى که به دست آمده، چنین است:

۱. روایت مسعودى

روایت فوق عامل اصلى قتل را خلیفه عباسى معرفى مى ‏کند، مسعودى در ادامه مى ‏نویسد: جعفر بن مامون که از کینه ام فضل نسبت‏ به امام (به دلیل برترى ام ابى الحسن نزد امام) خبر داشت و مى ‏دانست که ام فضل از او صاحب فرزند نشده است، در انگور رازقى سم ریخت و ام فضل با تعریف و تمجید آن را به امام داد و حضرت خورد. در این هنگام پشیمان شد و گریست. امام فرمود: گریه‏ ات براى چیست؟ به خدا قسم خدا به فقرى گرفتارت کند که نجات نیابى و به بلایى که پوشانده نشود. (۲۴)

۲. روایت ابن شهرآشوب

معتصم به عبدالملک زیات، وزیر خود در مدینه، نوشت که امام و ام فضل را راهى بغداد کند. او هم على بن یقطین را مطلع کرد و امام راهى شد. معتصم حضرت را گرامى داشت و اشناس (فرمانده ارتشى) را با هدایایى به استقبال فرستاد. همراه آنها شربت ترش مزه (ریواس) آلوده به زهر را هم داد و گفت: این شربت را با یخ خنک کرده‏ایم و امیرالمؤمنین، احمد بن ابى دؤاد، سعد بن خصیب و جماعتى از بزرگان هم نوشیده ‏اند و خلیفه دستور داده تا خنک است‏شما هم بنوشید. امام فرمود: شب مى‏ نوشم. گفت: آن وقت ‏برفش آب مى ‏شود. وى آن قدر اصرار کرد که امام آن را نوشید. (۲۵)

۳. روایت عیاشى

زرقان دوست صمیمى ابن ابى دؤاد، بعد از نقل ماجراى قضاوت فقهاء و امام در مورد قطع دست دزد که به رسوایى قاضیان و سربلندى امام انجامید، مى‏ گوید: سه روز بعد، ابى دؤاد نزد خلیفه رفت و گفت: حق امیرالمؤمنین به گردن من باشد، خیرخواهى در بقاء حکومت و شما بر من واجب است و از این حق روى بر نمى ‏گردانم، هرچند مرا در آتش بسوزانند. او گفت: آن چیست؟ ابن ابى دؤاد گفت: وقتى امیرمؤمنان در مجلس فقها رعیتش را جمع مى‏ کند تا درباره مسئله ‏اى حکم دهند، آن گاه آنان حکم را براساس آنچه نزدشان ثابت است، اعلام مى‏ دارند و این در حالى است که وزیران و حاجبان و خانواده خلیفه در مجلس حضور دارند و مردم عوامى که در پشت درها هستند، مطالب را مى‏ شنوند، آن گاه امیر از گفته فقهاء دربار روى بر مى ‏تابد و به گفته مردى عمل مى‏ کند که بیشتر این امت‏به امامتش معتقدند و او را سزاوارتر از خلیفه مى‏ دانند، با همه اینها، امیرمؤمنان چگونه مى‏ تواند از عدم اطاعت مردم و شکست‏ حکومت عباسیان آسوده خاطر باشد؟ رنگ از چهره معتصم پرید و گفت: «جزاک الله عن نصیحتک خیرا.» معتصم روز چهارم به یکى از وزیران دستور داد حضرت را دعوت و مسموم کند و اگر قبول نکرد، بگوید: مجلس خصوصى است. وزیر چنان کرد و امام چون لقمه اول را در دهان گذاشت و احساس مسمومیت کرد، دستور داد مرکبش را براى رفتن آماده کنند و در مقابل اصرار میزبان فرمود: خروج من از خانه به نفع توست. امام آن روز و شب را در اثر مسمومیت در بستر افتاد و سرانجام به شهادت رسید. (۲۶)

پی نوشت:

01- ر. ک: دلائل الامامه طبرى، ص ۳۹۶; الارشاد، ص‏۳۲۷; اعلام الورى، ج‏۲، ص‏۹۱; کشف الغمه، ج‏۲، ص ۳۴۳; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۶.

02- فصول المهمه، ص‏۲۵۴; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۵.

03- معانى الاخبار، ص‏۶۵; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۶.

04- بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۳; دلائل الامامه، ص‏۳۹۶.

05- فصول المهمه، ص‏۲۵۴; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۵.

06- دلائل الامامه، ص‏۳۹۷.

07- برخى هم خیزران یا بانویى از اهل بیت ماریه همسر پیامبر صلى الله علیه و آله، ریحانه و کنیه‏اش ام الحسن، سکینه، دره و اهل مریسیه دانسته‏اند; کافى، ج‏۱، ص‏۴۹۲; ارشاد مفید، ص‏۲۹۷; مناقب ابن شهرآشوب، ج‏۴، ص‏۳۷۹.

08- ارشاد مفید، ص‏۳۲۷.

09- بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۳.

10- مصباح المتهجد، ص‏۸۰۵; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۷.

11- ارشاد، ص‏۳۱۹; درباره اقوال دیگر، ر. ک: دلائل الامامه، ص‏۳۹۴; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۷.

12- کافى، ج‏۱، ص‏۴۹۲; درباره اقوال دیگر، ر. ک: همان ج‏۱، ص‏۴۹۷.

13- کافى، ج‏۱، ص‏۴۹۷.

14- درباره امام جواد علیه السلام به مقالاتى که پیرامون این شخصیت آسمانى در ماهنامه مبلغان نگاشته شده رجوع کنید، این مقالات عبارت‏اند از:

«نگاهى به سیره تبلیغى امام جواد علیه السلام‏» ش ۲، محمد حاج اسماعیلى;

«امامت جواد الائمه علیه السلام با نگرشى بر مسئله امامت و بلوغ جسمى‏» ش‏۹، محمد عابدى;

«مناظره‏اى از امام جواد علیه السلام‏» ش‏۳۳، سیدجواد حسینى;

«ماجراى شهادت امام محمدتقى علیه السلام‏» ش‏۳۷، سید مجتبى اهرى;

«امام جواد علیه السلام پاسدار حریم وحى‏» ش‏۴۵، عبدالکریم پاک نیا.

15- کافى، ج‏۱، ص‏۴۹۴; مناقب ابن شهرآشوب، ج‏۴، ص‏۳۹۶.

16- بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۶۲ و ۲۲۱; کافى، ج‏۱، ص‏۴۹۶.

17- الخرائج و الجرائح، ج‏۲، ص‏۶۷۱; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۴۵; اثبات الهداه، ج‏۶، ص‏۱۸۷.

18- دیوان الادب، علامه محمد صالح حائرى مازندرانى، ص ۲۸۲.

19- اثبات الوصیه، ص‏۲۱۰; عیون المعجزات، ص‏۱۱۸ (با اختلاف).

20- بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۶۴.

20- اعلام الورى، ج‏۲، ص‏۱۰۰۱; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۶۳.

22- کافى، ج‏۱، ص‏۳۲۳.

23- اثبات الوصیه، ص‏۲۱۹ - ۲۲۰; عیون المعجزات، ص‏۱۲۹ (با اختلاف).

24- اثبات الوصیه، ص‏۲۱۹; عیون المعجزات، ص‏۱۲۹; بحار الانوار، ج ۵، ص‏۱۶.

25- مناقب، ج‏۴، ص‏۳۸۴; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۸.

26- تفسیر عیاشى، ج‏۱، ص‏۳۹۱; وسایل الشیعه، ج‏۱۸، ص‏۴۹۰; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۵.

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی