ماه شعبان المعظم

راز و رمز نيمه شعبان و سوم شعبان

راز و رمز نيمه شعبان و سوم شعبان

 

تنها ماهي كه در آن، شهادت هيچ يك از معصومان واقع نشده، ماه شعبان است. ماهي سرتاسر شادي، خير و بركت كه مهم‌ترين آنان، تولد دو امام همام است.

 

چه راز و رمزي بين سالار شهيدان عليه السلام و نهمين فرزندش وجود دارد؟ چرا بايد در شب ميلاد امام حسين عليه السلام لحظه‌ها را با ياد و نام امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف چراغاني كرد؟ چرا بايد برترين و بهترين عمل در شب نيمه شعبان، زيارت امام حسين عليه السلام باشد؟ بارزترين پيوند اين دو دردانه هستي چيست؟

 

سوم شعبان و نیمه شعبان

يكي از اعمال سالروز ميلاد امام حسين عليه السلام دعايي است كه در توقيع مبارك امام حسن عسكري عليه السلامبه قاسم بن علاء همداني آمده است. در فرازي از اين دعا عرضه مي‌داريم:

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فِي هَذَا الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهَادَتِهِ قَبْلَ اسْتِهْلَالِهِ وَ وِلَادَتِهِ بَكَتْهُ السَّمَاءُ وَ مَنْ فِيهَا وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ عَلَيْهَا وَ لَمَّا يَطَأْ لَابَتَيْهَا قَتِيلِ الْعَبْرَةِ وَ سَيِّدِ الْأُسْرَةِ الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ يَوْمَ الْكَرَّةِ الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ وَ الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ وَ الْفَوْزَ مَعَهُ فِي أَوْبَتِهِ وَ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قَائِمِهِمْ وَ غَيْبَتِه. (1)

 

پروردگارا! از تو مي‌خواهم به حق مولود اين روز؛ كسي كه وعده و خبر شهادتش، قبل از تولدش داده شده و آسمان و هر كس در آن بود و زمين و هر كس روي آن بود، بر او گريستند. در عوض شهادتش، امامان از نسل او قرار داده شدند و شفا در تربت او جاي گرفت و فوز و رستگاري با او مقرر شد، در روز رجوع و بازگشت او و اوصياي خاندان وي، بعد از قائم آنان و سپري‌شدن غيبت او. (2)

روز تولد امام حسين عليه السلام سخن از ايام بعد از غيبت فرزندش امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است. يعني اين كه رجوع و بازگشت آن بزرگواران، بعد از انقضا و سپري‌شدن ايام غيبت ولي الله الاعظم است؛ ولي چون آن حضرت ظهور فرمايد، زمينه آمدن آن انوار طيبه، فراهم خواهد شد و‌ آنان نيز بعد از آن خواهند آمد. البته از بعضي اخبار رجعت استفاده مي‌شود كه آمدن آن انوار طيبه، بعد از انقضاي ايام غيبت و نيز سپري‌شدن دوران حكومت و فرمانفرمايي آن ولي دوران و صاحب العصر و الزمان است. (3)

 

نيمه شعبان و ياد امام حسين

زيارت امام حسين عليه السلام هميشه و همواره مورد سفارش و تاكيد بوده است؛ اما شب ميلاد امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از شب‌هاي زيارتي مخصوص سالار شهيدان حسين بن علي عليهما السلام است. امام صادق عليه السلام در اين باره مي‌فرمايد: هر كس شب نيمه شعبان، مرقد امام حسين عليه السلام را زيارت كند، خداوند متعال گناهان او را مي‌بخشد. (4)

از امام پرسيدند: «آيا خداوند عزوجل تمام گناهان را مي‌آمرزد؟» امام عليهم السلام فرمود:

آيا اين را براي زائران حسين عليه السلام زياد مي‌دانيد؟ چگونه نيامرزد؟ در حالي كه زائر حسين، مانند كسي است كه خداوند عزيز و بلند مرتبه را در عرش زيارت كرده باشد. (5)

در روايت ديگري امام صادق عليه السلام در اين‌باره مي‌فرمايد: در نيمة شعبان، منادي‌اي از آسمان ندا مي‌كند: «اي زائران حسين! برگرديد؛ در حالي كه آمرزيده شده‌ايد و ثواب شما بر خدا و نبي او حضرت محمد صل الله عليه و آله و سلم است.» (6)

آن حضرت همچنين مي‌فرمايند: زماني كه اول ماه شعبان فرا رسد، منادي‌اي از زير عرش ندا مي‌دهد: «اي كساني كه در كوي حسين بار انداخته‌ايد! شب نيمه شعبان را از زيارت آن حضرت خالي مگذاريد؛ زيرا اگر بدانيد در زيارت نيمه شعبان چه مقدار اجر و ثواب است، سال بر شما طولاني مي‌شد، تا نيمه شعبان فرا رسد.»(7)

امام صادق عليه السلام به يونس بن يعقوب مي‌فرمايد: اي يونس! شب نيمه شعبان، خداوند هر مؤمني را كه زائر امام حسين عليه السلام باشد مي‌آمرزد و به آنان گفته مي‌شود: «كارهايتان را از نو آغاز كنيد.» يونس به امام عرض مي‌كند: «آيا اين اجر و ثواب براي كسي است كه در شب نيمه شعبان امام حسين عليه السلام را زيارت كند؟» امام عليه السلام فرمود: «اگر مردم مي‌دانستند چه ثواب‌هايي براي زائران كوي حسيني است، مردان در نبودن مركب، سوار بر چوب شده و به زيارت امام حسين عليه السلام مي‌شتافتند.»(8)

اين فرمايش امام عليه السلام اهتمام زيارت امام حسين عليه السلام در شب ميلاد امام زمان عليه السلام را بسيار واضح مي‌سازد. در عظمت فضيلت زيارت امام حسين عليه السلام همين بس كه امام سجاد عليه السلام مي‌فرمايد: هر كس دوست دارد با يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر مصافحه كند، امام حسين عليه السلام را در شب نيمه شعبان زيارت كند كه فرشتگان و ارواح پيامبران، براي زيارت آن حضرت، از خداوند كسب اجازه مي‌كنند و به ايشان اجازه داده مي‌شود؛ پس خوشا به حال كساني كه با ايشان، مصافحه كرده و ايشان با آن‌ها مصافحه كنند. (9)

 

تحليل تولد و ياد

چرا در تولد او بايد نام ديگري بر لب نقش ببندد؟ چرا هر دو نام با هم پيوند خورده است؟ تا حدي كه در شادي و غم، تفكيك آن دو ممكن و ميسر نيست؟

در ميلاد امام حسين عليه السلام خداوند متعال براي حضرت زهرا عليها السلام چشم روشني مي‌فرستد (10) و در آن، نام مبارك آخرين حجت الهي با خصوصيات و صفات و ويژگي‌هاي منحصر به فرد برجسته مي‌شود.

در ميلاد امام زمان عليه السلام نيز عاشقان و شيفتگان، ياد اباعبدالله عليه السلام را در دل‌هاي خود احيا مي‌كنند و جان خود را صفا مي‌بخشند.

روشن است كه زندگي و قيام حسين عليه السلام بدون زندگاني و قيام مهدي عليه السلام نافرجام است و فرجام آخرين دولت، در گرو زمينه‌هايي است كه سالار شهيدان آن را فراهم كرده است. پشتوانه انتظار و حكومت عدل جهاني، عاشورا است و ظهور، تنها پاسخ كربلا است. بي‌شك، دو جريان مهم عاشورا و ظهور، ارتباط تنگاتنگي دارند كه پرده و حجاب اين ارتباط، با راز و رمز رهبران آن كنار زدني است.

 

پی نوشت ها:

  1. بحارالانوار، ج 98، ص 347، باب 28.
  2. شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، اعمال نيمه شعبان.
  3. كريمي جهرمي، بررسي مقايسه‌اي بين حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و امام حسين عليه السلام، ص 19.
  4. ابن قولويه، كامل الزيارات، ص 198، باب 72، ح 6.
  5. سيدبن طاووس، اقبال الاعمال،‌ ج 3، ص 340؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 101، ص 98.
  6. ابن قولويه، كامل الزيارات، ص 197.
  7. سيدبن طاووس، اقبال الاعمال، ج 3، ص 339؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 101، ص 98.
  8. ابن قولويه، كامل الزيارات، ص 199؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 101، ص 95.
  9. همان، ص 197، شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 6، ص 48.
  10. اين چشم‌روشني، همان حديث لوح است.

اعمال و فضائل ماه شعبان المعظم

شعبان المعظم ماه رسول خدا

 

فضیلت ماه شعبان

بدان كـه شعـبان ماه بسيار شريفى است و مـنسوب است بـه حـضرت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و آن حضرت اين ماه را روزه مى داشت و وصل مى كرد به ماه رمضان و مى فرمود شعبان ماه من است هر كه يك روز از ماه مرا روزه بدارد بهشت او را واجب شود و ماهى است كه زياد مى شود در آن روزى هاى بندگان، از براى ماه رمضان و زينت مى كنند در آن بهشت ها را و در فضيلت روزه اش روايات بسيار است، حتى وارد شده كه نفع مى بخشد براى كسى كه العياذ بالله مرتكب خون حرام شده باشد

 با آن كه روايت شده از حضرت امام صادق عليه السلام كه هر كه بكشد مرد مؤ منى را بـه او گـويـند بمير به هر طورى كه مى خواهى به مذهب يهود يا نصارى يا مجوس و عنه عليه السلام قال: من اعان على مؤ من بشطر كلمه جآء يوم القيامه مكتوب بين عينيه آيس من رحمه الله.

ترجمه - از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: هر كسى بر عليه مؤ منى به يـك كـلمـه (بـدگويى) كمك نمايد روز قيامت در حالى محشور مى شود كه بر پيشانى او نوشته شده است (مايوس از رحمت خداوند).

اعمال مشتركه:

  • در هر روزى هفتاد مرتبه بگويد: (استغفرالله و اسئله التوبه)
  • در هـر روز هفتاد بار بگويد: استغفر الله الذى لا اله الا هو الرحمن الرحيم الحى القيوم و اتـوب اليه، و در بعضى روايات (الحى القيوم) پـيـش از (الرحمن الرحيم) است و عمل به هر دو خوب است؛ و از روايات مستفاد مى شود كـه بهترين دعاها و اذكار در اين مـاه استغفار است.
  • در هـر روز در وقـت زوال و در شب نيمه اين صلوات را بـخواند: اللهـم صل على محمد و آل محمد شجره النبوه...
  • بخواند مناجات مرويه از حجج طاهره عليهم السلام اللهم صل على محمد و آل محمد و اسمع دعائى...
  • تصدق كند در اين ماه اگر چه به نصف دانه خرما باشد تا حق تعالى بدن او را به آتش جهنم حرام گرداند و روايت است كه بهترين اعمال در اين ماه تصدق كردن و طلب آمرزش نمودن است.
  • در مجموع اين مـاه هـزار بار بگويـد: لا الله الا الله و لا نعبد الا اياه مخلصين له الدين ولو كره المشركون. كـه ثواب بسيار دارد و از جمله آنكه عبادت هزار ساله در نامه عملش بنويـسند.
  • روزه دوشنبه و پنج شنبه اين ماه براى حوائج دنيا و آخرت نافع است.
  • در هـر پنج شنبه اين ماه، دو ركعت نماز كند در هر ركعت بعد از حمد صد مرتبه توحيد و بـعـد از سلام صد بار صلوات بفرستد. و روزه اش نيز فضيلت دارد و روايت شده كه در هـر روز پـنـج شنبه ماه شعبان زينت مى كنند آسمانها را پس ملائكه عرض مى كنند خداوند بـيامرز روزه داران ايـن روز را و دعاى ايـشان را مـستجاب گردان.
  • در اين ماه صلوات بسيار بفرستد.
  • از روز جمعه آخرماه تا آخر ماه (اين دعا را) بخواند: اللهم ان لم تكن غفرت لنا فيما مضى من شعبان فاغفرلنا فيما بقى منه.

اعمال مُختصّه:

روز اول: روزه اش فضيلت دارد و وارد شده كه بهشت براى او حتما واجب مى گردد.

روز سوم: روز مباركى است و موافق مشهور روز ولادت با سعادت حضرت سيدالشهداء عليه السلام است، در سال سوم هجرى قمرى در مدينه طيبه و بنابر ولادت (اين روز) روزى است كه ملائكه آسمانها بـه تهنيت پيامبر صلى الله عليه و آله به اين مولود مسعود آمدند و از خاك قبرش براى جدش ‍ آوردند و آن جناب را تعزيت نيز گفتند و فطرس مـلك يـا (دردائيل) پناه به آن طفل معصوم و امام مظلوم برد و حق تعالى او را ببخشيد و به جاى خودش برگردانيد.

 

و از براى روز سوم چند عمل است:

  • روزه
  • خواندن دعاى: اللهم انى اسئلك بـحق المولود فى هذا اليوم...
  • خواندن دعاى (اللهم انت مـتعالى المكان...) و اين آخرين دعائى است كه حضرت امام حسين عليه السلام خواندند در آن روزى كه كفار دور او را احاطه كرده بودند

و علماء اين دعا را از دعاهاى روز سوم اين مـاه گرفته اند و بدان كه سه دعا نـقل شده كه امام حسين عليه السلام هر سه را در روز عاشوراء خواندند.

 اول دعائى است كـه در وقـت صـبح عاشوراء خواندند و دست به درگاه الهى بلند كرد و فـرمـود: (اللهـم انـت ثـقـتـى فى كل كـرب...)

 دوم اين دعا است كه تعليم امام زين العابدين عليه السلام فرمود در آن روز در وقتى كه آن حضرت را (خون) در برگرفت و خونها از بدن مباركش مى جوشيد:

بحق يس و القرآن الحكيم و بحق طه و القرآن العظيم يا من يقدر على حوائج السائلين يا من يعلم ما فى الضمير يا منفس عن المكروبين يا مفرج عن المغمومين يا راحم الشيخ الكبير يا رازق الطفل الصغير يا من لا يحتاج الى التفسير صل على محمد و آل محمد و افعل بى كذا و كذا.

سـوم دعـاى (اللهم انـت متعالى المكان ...) است كه آخرين دعاى حضرت بوده است.

 عـلامـه مجلسى فرموده كـه زيارت آن حضرت عليه السلام و غسل زيارت در اين روز مـستحب است و بدان نـيـز كـه در مثل چنين روزى از سال شصتم هجرى قمرى جناب سيدالشهداء وارد مكه معظمه شد.

روز پنجم:

در سال چهارم هجرى قمرى بنابر روايتى ولادت امام حسين عليه السلام واقع شده است، عـلامـه مجلسى فـرمـوده، كـه اگر احتياطا امروز و روز سوم را حرمت بدارند و اعمال آن روز را در اين روز (روز پنجم) نيز بـه عمل آورند خصوصا زيارت، بهتر است.

 

شب سیزدهم:

اولین شب از لَیالى بیض است و كیفیّت نماز امشب و دو شَبِ بعد در ماه رجب گذشت.

 

شب نيمه شعبان:

شب بـسيار مباركى است و بعد از شب قدر افـضل ليالى است و حق تعالى بفضل خويش در اين شب به بندگان خود عطا مرحمت فرمايد و گناهان ايشان را بيامرزد و سـائلى را از درگـاه خويش رد نكند مگر آنكه معصيتى از خدا طلب نمايد و روايت است كه؛ از اول ايـن شب تا آخر آن از جانب حق تعالى ندا مى رسد كه آيا استغفار كننده اى هست كه طـلب آمرزش كند از گناهان خود تا من او را بيامرزم آيا كسى هست كه طلب روزى كند تا من او را روزى دهم.

و از جمله بركات اين شب مبارك آن است كه ولادت با سعادت سلطان عصر امام زمان ــارواحنا له الفداءـ در سحر ايـن شـب ودر سال 255 هجری قمری در سر من راى (سامراء) واقع شده و باعث مزيد شرافت اين ليله مباركه شـده و از بـراى اين شب چند عمل است:

  • غـسل است كه باعث تخفيف گناهان مى شود.
  • احياء اين شب است به نماز و دعا و استغفار چنانچه امام زين العابدين عليه السلام عمل مى نمودند.
  • زيارت حضرت امام حسين عليه السلام اسـت كـه افـضل اعمال اين شب و بـاعث آمرزش گناهان است و هر كه خواهد با او مـصـافـحـه كـنـد روح صـد و بيست چهار هزار پيامبر زيارت كند آن جناب را در اين شب، و اقـل زيـارت آن حـضرت آن است كه به بامى يا صحنى باز در آيد و به جانب راست و چپ خـود نظر كند پس سر به جانب آسمان كند، پس زيارت كند آن حضرت را به اين كلمات: السلام عليك يا ابا عبدالله السلام عليك يا بن رسول الله السلام عليك و رحمه الله و بركاته. و هر كس در هر كجا كه باشد در هر وقـت كـه آن حـضـرت را بـه ايـن كـيـفيت زيارت كند اميد است كه ثواب حج و عمره براى او نـوشته شـود و ما دو زيارت مخصوص اين شب را در هديه (الزائرين) ذكر نموديم.
  • خواندن اين دعا كه به منزله زيارت امام زمان عليه السلام است اللهم بحق ليلتنا هذه و مـولودها...
  • بخواند دعاى اللهـم اقسم لنا من خشيتك...
  • بخواند دعاى: اللهم انت الحـى القـيـوم...
  • بخواند صلوات هـر روز را كـه در وقـت زوال مـى خواند.
  • دعاى كميل است كه ورودش در اين شب است و در شبهاى جمعه نيز خوانده مـى شـود.
  • آن كـه بـگـويـد هـر يـك ازسـبحان الله و الحمدلله و الله اكبر و لا اله الا الله را صـد مـرتـبـه كـه سبب آمرزش گناهان و برآمدن حوايج است
  • بعد از نماز خـفـتـن (مـغـرب) دو ركعت نماز كند در ركعت اول (سوره) حمد و جحد و در (ركعت) دوم حمد و تـوحيد بـخوانـد و بـعد از سلام تـسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام را بگويد به عكس ترتيب مشهور (يعنى ابتدا 33 مرتبه سبحان الله و بعد 33 مرتبه الحمدالله و بعد 34 مـرتبه الله اكبر بگويد) پس بگويد: (يا من اليه ملجاء العباد فى المهمات)
  • شيخ و كفعمى فـرمـوده بـخواند دعاى: الهى تعرض لك فى هذا الليل المتعرضون... و اين دعايى است كه شبها در عقب نماز شفع خوانده مى شود.
  • (از اعمال شب نيمه شعبان) بخواند بعد از هر دو ركعت از نماز شب و شفع و وتر دعائى را كه شيخ و سيد ذكر فـرموده اند.
  • بجا آورد سجده ها و دعاهايى را كه شيخ و سيد از رسـول خـدا صلى الله عليه و آله روايت كرده اند
  • نماز جعفر انجام دهد چنانكه شيخ از حضرت امام رضا عليه السلام روايت كرده.
  • انجام دهد نمازهاى اين شب را و آنها بسيار است از جـمله چهار ركعت است كه سى نفر از اصحاب صادق عليه السلام به اين طريق از آن حـضرت روايت كرده اند، در هر ركعت بعد از حمد صد مرتبه توحيد بخواند و بعد از نماز بخواند:

اللهـم انى اليك فقير و من عذابك خائف و بك مستجير رب لا تـبـدل اسمى و لا تغير جسمى رب و لا تجهد بلائى و لاتشمت بى اعدائى اعوذ بعفوك من عقابك واعوذ برحمتك مـن عذابك و اعوذ برضاك من سـخطك و اعوذ بك منك جل ثناوك انت كما اثنيت على نفسك و فوق ما يقول القائلون فيك.

 

روز نيمه شعبان:

در سال 255 هجرى قمرى در اين روز ولادت با سعادت امام زمان حضرت حجه ابن الحسن بـن على عـسكرى - صلوات الله عليه و على آبائه - واقع شده و والده ما جده اش حضرت نـرجس خاتون از اولاد حوارى حضرت عيسى عليه السلام است.

 ويستحب زيارته فى كـل زمـان والدعاء بـتعجيل الفرج عند زيارته و تتاءكد زيارته فى السرداب بسر من راى و هو المتقين ظهوره، و تملكه و انه يملاء الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا.

يـعنى و مستحب است در هر زمان زيارت امام زمان عليه السلام و مستحب است در وقت زيارت آن حـضـرت دعـا نـمودن براى تعجيل در فرج آن بزرگوار و مؤكد است زيارت ايشان در سرداب امـام زمان عليه السلام در شهر سامراء و به يقين روزى ظهور و حكومت آن حضرت واقـع خـواهد شد و زمـيـن را پـس از آن كه از ستم و بيداد پر گشته پـر از عدل و قـسط خـواهد نمود.

 و در مـثل چنيـن روزى در سال 329 هـجرى قمرى شيخ جليل مـعظم ابوالحسن على بن محمد سمرى رحمت الله كه آخرين (نفر از) نواب امام عصر ـ عجل الله فرجه - بـود، وفات كرد و غيبت كبرى شروع شد و تا اين زمان كه از غيبت كبرى گذشته و اين نور عالمتاب از انظار محجوب گشته و ما منتظران امام منتظر هستيم.

و در توقيع شريف حضرت عسكرى عليه السلام است براى على بن بابويه قمى و عليك بالصبر و انتظار الفرج فان النبى صلى الله عليه و آله قال: (افضل اعمال امتى انتظار الفرج) يعنى بر تو باد به صبر و انتظار كشيدن براى فرج، كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بهتـرين اعـمال امـت مـن (انتظار فرج) است قبر جناب سمرى در بغداد است نزديك قبر شيخ كلينى در نزديكى پل بغداد.

 

شب آخر ماه شعبان:

شيخ از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت در شب آخر شعبان و شب اول ماه مبارك رمضان مى خواند: اللهم ان هذا الشهر المبارك...

منبع:

مرواريدهاى درخشان

لئالى منثوره

تاليف: حاج شيخ عباس قمى

میلاد حضرت امام حسین(ع)

میلاد باسعادت سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین مبارکباد

 

 امام حسين (ع) فرزند اميرمؤمنان علي بن ابي طالب (ع) و فاطمه زهرا (س)، دومين فرزند آن دو بزرگوار و محبوب پيامبراكرم (ص) بود.

بر اساس احاديث و روايات متعدد، تولد امام حسين (ع) و شهادت مظلومانه اش به دست دشمنان اسلام، پيش از تولد آن حضرت، از سوي جبرئيل امين و پيامبر عظيم الشأن پيش گويي شده بود. از جمله آن ها، حديث ذيل است:

امام صادق (ع) فرمود: جبرئيل امين بر رسول خدا (ص) فرود آمد و عرض كرد: اي محمد! به راستي خداي سبحان تو را بشارت داد به مولودي از دخترت فاطمه زهرا (س)، وليكن امتت وي را پس از تو خواهند كشت.

پيامبر (ص) فرمود: اي جبرئيل! سلامم را به پروردگار برسان و بگو مرا به مولودي كه امتم، پس از من وي را مي كشند، نيازي نيست.

جبرئيل امين به سوي آسمان عروج كرد و سپس بازگشت و همان پيام را تكرار كرد.

پيامبراكرم (ص) نيز گفتار پيشين خود را تكرار كرد و از پذيرش مولودي كه مسلمانان وي را مي كشند امتناع نمود.

جبرئيل براي بار سوم فرود آمد و گفت: اي محمد! پروردگار سبحان سلامت مي رساند و تو را به اين امر مهم بشارت مي دهد كه امامت و ولايت را در نسل تو قرار داده است. پيامبر (ص) با دريافت اين پيام شادمان شد و گفت: پذيرفتم و به آن خرسندم. آن گاه پيامبر (ص) اين پيام مهم الهي را به اطلاع دخترش حضرت فاطمه زهرا (س) رسانيد و فاطمه (س) در نهايت ادب، پاسخ داد: پدرجان! مرا به فرزندي كه امتت او را مي كشند، نيازي نيست.

 پيامبر (ص) بشارت خداوند منان را به فاطمه زهرا (س) ابلاغ كرد و گفت: دخترم فاطمه! همانا خداوند سبحان امر مهم امامت و ولايت و وصايت را در ذريه من (از همين مولود) قرار داده است.

 فاطمه (س) با شنيدن اين بشارت الهي و تضمين غيرقابل خدشه پروردگار، به پدر ارجمندش گفت: پدرجان! من نيز به تولد اين مولود خجسته خرسندم. (1)

 بنابراين، پيامبراكرم (ص) و دخترش فاطمه زهرا (س) و دامادش علي مرتضي (ع) و جبرئيل امين و فرشتگان الهي، همگي منتظر مولود مبارك آثار بوده و براي ديدنش لحظه شماري مي كردند. سرانجام، انتظار به پايان رسيد و در روزي مبارك از ايام مبارك شعبان، از دامن پاكيزه فاطمه زهرا (س)، نور جهان آراي امام حسين (ع) آشكار گرديد و اين نوزاد گران مقام، پا به هستي و حيات دنيوي گذاشت و شادماني فرشتگان و آدميان را فراهم كرد.

 هنگام تولد امام حسین علیه السلام، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

خوش آمدی ای ابو عبدالله، ای زینت آسمانها و زمینها، اُبی به من گفت: ای رسول خدا چگونه کسی جز شما زینت آسمانها و زمین می باشد؟ فرمودند: ای اُبیّ، سوگند به آن که مرا به حق پیامبر کرد حسین بن علی علیه السلام در آسمان با عظمت تر است تا در زمین، در سمت راست عرش خدا نوشته است که او چراغ هدایت و کشتی نجات است. (2)

 از امام صادق (ع) روايت شد: هنگامي كه امام حسين (ع) ديده به جهان گشود، جبرئيل امين از سوي پروردگار متعال مأمور گرديد تا همراه هزار فرشته، جهت تهنيت و شادباش گويي به نوزاد فاطمه زهرا (س)، به زمين فرود آيند. (3)

 

داستان "فطرس" و رهايي اين فرشته الهي از عذاب و كيفر خدايي، به بركت تولد امام حسين (ع) در همين حديث بيان گرديده است.

 درباره تاريخ تولد امام حسين (ع) اتفاق چنداني ميان مورخان و سيره نويسان نيست. برخي روز پنجم شعبان سال چهارم قمري، برخي سوم شعبان و برخي ديگر، روزهاي نخست شعبان (بدون تعيين روز ولادت) را زادروز آن حضرت مي دانند. (4)

 ولي مشهور ميان شيعيان، بر اساس توقيع شريفي كه به دست قاسم بن علاء همداني، وكيل امام حسن عسكري (ع) رسيد، تولد اباعبدالله الحسين (ع) در روز سوم شعبان بوده است. (5)

 نام شريف امام حسين (ع) در تورات "شبير" و در انجيل "طاب" و كنيه اش ابوعبدالله و لقب هايش سبط، سبط ثاني، سيّد، سيّد شباب اهل الجنه، رشيد، طيب، وفّي، مبارك، زكي و تابع لمرضاه الله مي باشد. (6)

 پيامبراكرم (ص) در حديثي، درباره امام حسن (ع) و امام حسين (ع) فرمود: من أحب الحسن و الحسين أحببته، و من أحببته أحبه الله، و من أحبه الله أدخله الجنه، و من أبغضهما ابغضته، من أبغضته أبغضه الله، من أبغضه الله أدخله النار. (7)

 امام صادق علیه السلام می فرمایند:

من أنشد فی الحسین بیتا من الشعر فبکی و أبکی عشرة فله و لهم الجنة، و من أنشد فی الحسین بیتا فبکی و أبکی تسعة فله و لهم الجنة فلم یزل حتی قال: من أنشد فی الحسین بیتا فبکی و أطنه قال: أوتباکی – فله الجنة

 هر کس درباره حسین علیه السلام بیتی شعر بسراید و خود بگرید و ده نفر را بگرایند، برای او و آن ده نفر بهشت باشد؛ و هرکس درباره حسین علیه السلام یک بیت شعر بسراید و خود بگرید و نه نفر را بگریاند، برای او و آن نه نفر بهشت باشد و به همین ترتیب ادامه دادند تا اینکه فرمودند: هر کس درباره حسین علیه السلام یک بیت شعر بسراید و خود بگرید –و گمان می کنم فرمودند: یا خود را به گریه بزند – او را بهشت باشد. (8)

 

منابع:

  • الكافي (شيخ كليني)، ج 1، ص 464، ح 4
  • بحارالانوار ج 51 ص 133
  • بحارالانوار (علامه مجلسي)، ج 43، ص 243
  • نك: مقاتل الطالبيين (ابوالفرج اصفهاني)، ص 51؛ مناقب آل ابي طالب (ابن شهر آشوب)، ج 3، ص 240؛ بحارالانوار، ج 91، ص 193 و ج 34، ص 237؛ الارشاد (شيخ مفيد)، ص 368؛ منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج 1، ص 280
  • بحارالانوار، ج 34، ص 237؛ الاقبال بالاعمال الحسنه (سيد بن طاووس)، ج 3، ص 303
  • بحارالانوار، ج 34، ص 237؛ كشف الغمه (علي بن عيسي اربلي)، ج 2، ص 171.
  • الارشاد، ص 369
  • وسایل الشیعه جلد 14 ص 85

میلاد حضرت أبالفضل العباس (ع)

میلاد باسعادت قمربنی هاشم حضرت ابالفضل العباس مبارکباد

 

 سالها از شهادت جانگداز دختر پيامبر، حضرت زهرا ميگذشت. حضرت علي (ع) پس از فاطمه با امامه (دختر زادة پيامبر اكرم) ازدواج كرده بود. امّا با گذشت بيش از ده سال از آن داغ جانسوز، هنوز هم غم فراق زهرا در دل علي (ع) بود.

 براي خاندان پيامبر، سرنوشتي شگفت رقم زده شده بود. بني هاشم، در اوج عزّت و بزرگواري، مظلومانه مي‏زيستند. وقتي علي (ع) به فكر گرفتن همسر ديگري بود، عاشورا در برابر ديدگانش بود. برادرش «عقيل» را كه در علم نسب‏ شناسي وارد بود و قبايل و تيره‏ هاي گوناگون و خصلتها و خصوصيّتهاي اخلاقي و روحي آنان را خوب مي‏شناخت طلبيد. از عقيل خواست كه: برايم همسري پيدا كن شايسته و از قبيله ‏اي كه اجدادش از شجاعان و دلير مردان باشند تا بانويي اين چنين، برايم فرزندي آورد شجاع و تكسوار و رشيد. (1)

 پس از مدّتي، عقيل زني از طايفة كلاب را خدمت اميرالمؤمنين (ع) معرفي كرد كه آن ويژگي ها را داشت. نامش «فاطمه»، دختر حزام بن خالد بود و نياكانش همه از دليرمردان بودند. از طرف مادر نيز داراي نجابت خانوادگي و اصالت و عظمت بود. او را فاطمة كلابيّه مي گفتند و بعدها به «امّ‏ البنين» شهرت يافت، يعني مادرِ پسران، چهار پسري كه به ‏دنيا آورد و عبّاس يكي از آنان بود.

 عقيل براي خواستگاري او نزد پدرش رفت. وي از اين موضوع استقبال كرد و با كمال افتخار، پاسخ آري گفت. حضرت علي (ع) با آن زن شريف ازدواج كرد. فاطمة كلابيّه سراسر نجابت و پاكي و خلوص بود. در آغاز ازدواج، وقتي وارد خانة علي (ع) شد، حسن و حسين (عليهماالسلام) بيمار بودند. او آنان را پرستاري كرد و ملاطفت بسيار به آنان نشان داد. (2)

 گويند: وقتي او را فاطمه صدا كردند گفت: مرا فاطمه خطاب نكنيد تا ياد غمهاي مادرتان فاطمه زنده نشود، مرا خادم خود بدانيد.

 ثمرة ازدواج حضرت علي با او، چهار پسر رشيد بود به نامهاي: عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان، كه هر چهار تن سالها بعد در حادثة كربلا به شهادت رسيدند. عباس، قهرماني كه در اين بخش از او و خوبي‏ها و فضيلتهايش سخن ميگوييم، نخستين ثمرة اين ازدواج پر بركت و بزرگترين پسر امّ البنين بود.

 فاطمة كلابيه (امّ البنين) زني داراي فضل و كمال و محبّت به خاندان پيامبر بود و براي اين دودمانِ پاك، احترام ويژه ‏اي قائل بود. اين محبت و مودّت و احترام، عمل به فرمان قرآن بود كه اجر رسالت پيامبر را «مودّت اهل بيت» دانسته است (3). او براي حسن، حسين، زينب و امّ كلثوم، يادگاران عزيز حضرت زهرا (س)، مادري مي‏كرد و خود را خدمتكار آنان مي‏دانست. وفايش نيز به اميرالمؤمنين (ع) شديد بود. پس از شهادت علي (ع) به احترام آن حضرت و براي حفظ حرمت او، شوهر ديگري اختيار نكرد، با آن كه مدّتي نسبتاً طولاني (بيش از بيست سال) پس از آن حضرت زنده بود. (4)

 ايمان والاي امّ البنين و محبتش به فرزندان رسول خدا چنان بود كه آنان را بيشتر از فرزندان خود، دوست مي‏داشت. وقتي حادثة كربلا پيش آمد، پيگير خبرهايي بود كه از كوفه و كربلا مي‏رسيد. هركس خبر از شهادت فرزندانش مي‏داد، او ابتدا از حال حسين (ع) جويا مي‏شد و برايش مهمتر بود.

 عبّاس بن علي (ع) فرزند چنين بانوي حق شناس و بامعرفتي بود و پدري چون علي بن ابي طالب (ع) داشت و دست تقدير نيز براي او آينده ‏اي آميخته به عطر وفا و گوهر ايمان و پاكي رقم زده بود.

 ولادت نخستين فرزند امّ البنين، در روز چهارم شعبان سال 26 هجري در مدينه بود. (5) تولّد عباس، خانة علي و دل مولا را روشن و سرشار از اميد ساخت، چون حضرت مي‏ديدند در كربلايي كه در پيش است، اين فرزند، پرچمدار و جان نثار آن فرزندش خواهد بود وعباسِ علي، فداي حسينِ فاطمه خواهد گشت.

 وقتي به دنيا آمد حضرت علي (ع) در گوش او اذان و اقامه گفت، نام خدا و رسول را بر گوش او خواند و او را با توحيد و رسالت و دين، پيوند داد و نام او را عباس نهاد (6). در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامي گوسفندي را به عنوانِ عقيقه ذبح كردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند (7).

 آن حضرت، گاهي قنداقة عبّاس خردسال را در آغوش ميگرفت و آستينِ دستهاي كوچك او را بالا مي‏زد و بر بازوان او بوسه مي‏زد و اشك مي‏ريخت. روزي مادرش امّ البنين كه شاهد اين صحنه بود، سبب گرية امام را پرسيد. حضرت فرمود: اين دستها در راه كمك و نصرت برادرش حسين، قطع خواهد شد؛ گريهء من براي آن روز است (8).

 با تولّد عبّاس، خانة علي (ع) آميخته ‏اي از غم و شادي شد: شادي براي اين مولود خجسته، و غم و اشك براي آينده‏ اي كه براي اين فرزند و دستان او در كربلا خواهد بود.

 عبّاس در خانة علي (ع) و در دامان مادرِ با ايمان و وفادارش و در كنار حسن و حسين (عليهماالسلام) رشد كرد و از اين دودمان پاك و عترتِ رسول، درسهاي بزرگ انسانيت و صداقت و اخلاق را فرا گرفت. تربيت خاصّ امام علي (ع) بي‏ شك، در شكل دادن به شخصيت فكري و روحي بارز و برجستهء اين نوجوان، سهم عمده‏ اي داشت و درك بالاي او ريشه در همين تربيتهاي والا داشت.

 روزي حضرت امير (ع) عبّاسِ خردسال را در كنار خود نشانده بود، حضرت زينب (س) هم حضور داشت. امام به اين كودك عزيز گفت: بگو يك. عبّاس گفت: يك. فرمود: بگو دو. عباس از گفتن خودداري كرد و گفت: شرم مي‏كنم با زباني كه خدا را به يگانگي خوانده ‏ام دو بگويم. حضرت از معرفت اين فرزند خشنود شد و پيشاني عبّاس را بوسيد (9).

 استعداد ذاتي و تربيت خانوادگي او سبب شد كه در كمالات اخلاقي و معنوي، پا به پاي رشد جسمي و نيرومندي عضلاني، پيش برود و جواني كامل، ممتاز و شايسته گردد. نه‏ تنها در قامت رشيد بود، بلكه در خِرد، برتر و درجلوه‏ هاي انساني هم رشيد بود. او مي‏دانست كه براي چه روزي عظيم، ذخيره شده است تا در ياري حجّت خدا جان نثاري كند. او براي عاشورا به دنيا آمده بود. اين حقيقت، موردتوجّه علي (ع) بود، آنگاه كه مي‏خواست با امّ البنين ازدواج كند. وقتي هم كه حضرت امير در بستر شهادت افتاده بود، اين «راز خون» را به ياد عبّاس آورد و در گوش او زمزمه كرد.

 شب 21 رمضان سال 41 هجري بود. علي (ع) در آخرين ساعات عمر خويش، عبّاس را به آغوش گرفت و به سينه چسبانيد و به اين نوجوان دلسوخته، كه شاهد خاموش شدن شمع وجود علي بود، فرمود: پسرم، به زودي در روز عاشورا، چشمانم به وسيلة تو روشن ميگردد؛ پسرم، هرگاه روز عاشورا فرا رسيد و بر شريعة فرات وارد شدي، مبادا آب بنوشي در حالي كه برادرت حسين (ع) تشنه است. (10) اين نخستين درس عاشورا بود كه در شب شهادت علي (ع) آموخت و تا عاشورا پيوسته در گوش داشت.

 شايد در همان لحظات آخر عمر علي (ع) كه فرزندانش دور بستر او حلقه زده بودند و نگران آينده بودند، حضرت به فراخور هر يك، توصيه‏ هايي داشته است. بعيد نيست كه دست عبّاس را در دست حسين (ع) گذاشته باشد و عبّاس را سفارش كرده باشد كه: عباسم، جان تو و جان حسينم در كربلا! مبادا از او جدا شوي و تنهايش گذاري!

 عبّاس، نجابت و شرافت خانوادگي داشت و از نفسهاي پاك و عنايتهاي ويژة علي (ع) و مادرش امّ البنين برخوردار شده بود. امّ البنين هم نجابت و معرفت و محبّت به خاندان پيامبر را يكجا داشت و در ولا و دوستي آنان، مخلص و شيفته بود. از آن سو نزد اهل بيت هم وجهه و موقعيّت ممتاز و مورد احترامي داشت. اين كه زينب كبري پس از عاشورا و بازگشت به مدينه به خانة او رفت و شهادت عبّاس و برادرانش را به اين مادرِ داغدار تسليت گفت (11) و پيوسته به خانة او رفت و آمد مي‏كرد و شريك غمهايش بود، نشانِ احترام و جايگاه شايستة او در نظر اهل‏بيت بود.

 

منابع:

  1. اعيان الشيعه، سيد محسن الامين، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت، 1404 ق.
  2. بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسي، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1403 ق.
  3. تاريخ طبري، محمد بن جرير طبري، قاهره، 1358 ق.
  4. ترجمهء نفس المهموم (محدث قمي)، شعراني، انتشارات علميه اسلاميه، تهران.
  5. تنقيح المقال، عبدالله مامقاني، مطبعة مرتضويّه، نجف، 1352 ق.
  6. چهره درخشان قمر بني هاشم، علي رباني خلخالي، مكتبة الحسين، قم، 1375.
  7. حياة الامام الحسين بن علي، باقر شريف القرشي، دارالكتب العلميه، قم، 1397 ق.
  8. زندگاني قمر بني هاشم، عم‏اد زاده، انتش‏ارات خ‏رد، 1322 ش.
  9. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، فراهاني، تهران.
  10. العباس، عبدالرزاق الموسوي المقرّم، منشورات الشريف الرّضي، 1360 ق.
  11. العباس بن علي، باقر شريف القرشي، دارالاضواء، بيروت، 1409 ق.

میلاد حضرت امام سجاد (ع)

ولادت با سعادت سید الساجدین حضرت امام سجاد (ع) مبارکباد

 

 زمان ولادت

مشهورترين نقل، در تاريخ ولادت امام سجاد، زين العابدين عليه السلام اين است كه آن حضرت در روز پنجشنبه، پنجم شعبان المعظم سال 38 هجرى قمرى ديده به جهان گشوده است. در سال تولد آن گرامى جز سال 38 معروفترين و صحيح ترين نظر شناخته مى شود، (1) برخى از مورخان و محدثان به سال 37 (2) و 36 (3) و حتى 35 (4) اشاره كرده اند.

در روز و ماه ولادت آن امام دو قول وجود دارد. بيشتر مورخان چنان كه يادآور شديم پنجشنبه، پنجم شعبان را ترجيح داده اند. (5) و برخى ديگر جمعه يا يكشنبه نيمه ماه جمادى الاولى را برگزيده اند.

 

مكان ولادت

همه منابع حديثى و روايى، به اتفاق، زادگاه امام سجاد را مدينه دانسته اند. (6)

برخى نويسندگان مانند ابن جرير طبرى امامى در كتاب دلائل الامامه، حتى به خانه اى كه امام سجاد در آن متولد شده اشاره كرده اند و گفته اند كه آن حضرت در خانه فاطمه زهرا (سلام الله عليها) قدم به جهان نهاده است. (7)

آنچه براى محققان منشا ترديد شده، اين است كه اگر سالهاى 38 يا 37 و يا 36 را سالهاى ولادت آن گرامى بدانيم اين سالها مقارن بوده است با جنگ جمل و حضور على عليه السلام و خاندان وى در عراق، بنابراين حسين بن على و همسر وى نمى توانسته اند چنين سالهايى را در مدينه باشند. (8)

ولى اين اشكال بآسانى قابل پاسخگويى است، چه اين كه سالهاى ياد شده، سالهاى بحرانى و پركشمكش بوده و حضور على عليه السلام و فرزندان او براى مقابله با اصحاب جمل صورت گرفته است و بعيد نمى نمايد كه در چنين شرايطى، حسين بن على عليه السلام همسرش را در مدينه گذاشته باشد تا در ميان خويشاوندان و با آرامش كامل، فرزند خود - على بن الحسين - را به دنيا آورد.

 

كنيه و القاب

براى امام زين العابدين عليه السلام، اين كنيه ها ياد شده است:

ابوالحسن (9)، ابومحمد (10)، ابوبكر (11)، ابوالحسين (12)، ابوعبدالله (13) و ابوالقاسم (14).

در اين ميان، مشهورترين كنيه آن حضرت نخست ابوالحسن و سپس ابو محمد است.

و اما القاب آن گرامى چنين است: زين العابدين، (15) سيد العابدين، (16) سجاد، (17) ذوالثفنات، (18) قدوه الزاهدين، (19) سيد المتقين، (20) امام المومنين، (21) زين الصالحين، (22) منار القانتين، (23) الزكى، (24) الامين، (25) و سيد المجتهدين. (26)

مشهورترين القاب آن حضرت، سجاد و زين العابدين مى باشد.

 

پدر و مادر

پدر ارجمند امام سجاد عليه السلام: امام حسين بن على عليه السلام سيد الشهداء عليه السلام مى باشد.

برخى زين العابدين را بزرگترين فرزند حسين بن على عليه السلام دانسته اند (27) ولى از بيشتر منابع تاريخى چنين استفاده مى شود كه على اكبر - شهيد كربلا - بزرگترين پسر خانواده بوده است و امام سجاد عليه السلام از وى سن كمترى داشته است و بر اين اساس زين العابدين را على اوسط ناميده اند. (28)

 مادر بزرگوار آن حضرت، شهر بان، دختر يزدگرد - آخرين شاه ساسانى - مى باشد. وى طى فتوحات شهرهاى ايران به دست مسلمانان اسير گشت و از ايران به مدينه برده شد و در پرتو حمايت امير المومنين عليه السلام آزاد گرديد، به همسرى حسين بن على عليه السلام در آمد و افتخار يافت تا مادر امام زين العابدين عليه السلام باشد و نه امام معصوم از نسل او پديد آمد.

 على عليه السلام درباره او به فرزندش حسين عليه السلام سفارش فرمود: از همسرت - شهر بانو - خوب محافظت و نگاهدارى كن و به او نيكى نما، چه اين كه در آينده اى نزديك براى تو فرزندى خواهد آورد كه بهترين اهل زمين خواهد بود. (29)

 اين كه شهربانو، در چه سالى ديده به جهان گشوده و در چه سنى به همسرى حسين بن على عليه السلام در آمده، و پس از آن چند سال با آن حضرت زندگى كرده است، مورخان و محدثان نظر قاطعى را ثبت نكرده اند.

 نكته اى كه بيشتر تاريخنگاران ياد آور شده اند اين كه وى دختر يزدگرد بوده است و نياكان پدرى او عبارتند از: پرويز، هرمز، انوشيروان، قباد. پدرش ‍ آخرين پادشاه ساسانى است كه با فتوحات اسلامى سلسله آنان منقرض ‍ گرديده است. از جمله نامها و القابى كه براى مادر امام سجاد عليه السلام ياد كرده اند به موارد ذيل مى توان اشاره كرد:

 شهر بانو، شهر بانويه، (30) سلافه، (31) غزاله، (32) سلامه، (33) خولد (34) برده، (35)، جهان نويه (36) شهرناز (37) جهان شاه (38) حرار (39) خلوه (40) ام سلمه (41) فاطمه (42) و مريم. (43).

 آن بانوى گرامى كه افتخار مادرى ولى خدا و زينت عبادتگران را به دست آورده بود سوگندنامه، پس از ولايت فرزندش، با فاصله اى بسيار اندك جهان را بدرود گفت و على بن الحسين در داماد دايه اى پرورش يافت كه هماره او را مادر صدا مى زد. (44)

 برخى مورخان گمان كرده اند مادر امام سجاد در واقعه كربلا حضور داشته و پس از شهادت حسين بن على عليه السلام به همسرى زبيد در آمده و از او صاحب فرزندى به نام عبدالله شده است. (45)

ولى چنان كه مسعودى و ديگران گفته اند، مادر امام سجاد عليه السلام در بيمارى پس از وضع حمل وفات يافته است و زبيد با كنيزى ازدواج كرده كه دايه امام سجاد عليه السلام بوده و آن حضرت وى را مادر مى خوانده است. (46) و چه بسا همين امر مايه اشتباه تاريخ نگارانى چون ابن سعد شده است كه گمان كنند شهربانو در واقعه كربلا حضور داشته و از آن پس به همسرى غلامى با نام زبيد در آمده است!

 

امام سجاد ابن الخيرتين

يكى از نامهايى كه امام سجاد عليه السلام را با آن مى خواندند ابن الخير تين است و علت اين نامگذارى سخنى است مستند به رسول خدا كه: در ميان عرب، نسل قريش و در ميان غير غرب، فارسيان نمونه اند. (47)

ابوالاسواد دئلى، ضمن برشمردن فضايل امام سجاد، على بن الحسين عليه السلام مى گويد:

و ان غلاما بين كسرى و هاشم

 لا كرم من نيطت عليه التمائم (48)

 يعنى؛ پسرى كه از يك سوى به نسل هاشميان و از سوى ديگر به نسل فرمانروايان فارس كسرى منسوب مى باشد، گرمى ترين و با كرامت ترين فرزندى است كه بر او بازوبند بسته اند (تا از گزند چشم تنگان ايمن بماند). (49)

به هر حال قراين تاريخى و مدارك روايى نشان مى دهد كه مادر امام سجاد - عليه السلام - بانويى ايرانى و بزرگزاده بوده است. (50)

 

 همسر و فرزندان

امام زين العابدين عليه السلام با توجه به فرزندان زيادى كه براى ايشان ياد كرده اند، همسران متعددى داشته است، اما در ميان اين همسران، تنها يكى از ايشان، از طريق عقد دائم به همسرى آن حضرت در آمده بود و ديگران، كنيزانى بودند كه به وسيله حضرتش خريدارى شده و افتخار يافته بودند كه از آن امام فرزندى داشت باشند.

تنها همسرى كه از طريق عقد دائم به ازدواج امام سجاد عليه السلام در آمده است، ام عبدالله دختر بزرگوارش - امام حسن مجتبى - عليه السلام - مى باشد.

ام عبدالله از زنان با فضيلتى است كه در بسيارى از افتخارهاى معنوى، در عصر خويش يگانه بوده است. از آن جمله اين كه وى هم دختر امام و هم همسر امام و هم مادر امام مى باشد.

همسرى ام عبدالله با امام سجاد، دونسل امامت را به هم پيوند داد (51) و نتيجه اين پيوند، يگانه فرزندى بود كه باقر العلوم نام گرفت (52) و خط امامت را تداوم بخشيد.

اما تعداد فرزندان امام سجاد در كتابهاى تاريخى و حديثى 15، (53) 16 (54)، 17 (55)، و حتى 20 (56) فرزند پسر و دختر ياد شده است.

شيخ مفيد ره نام فرزندان امام سجاد عليه السلام را اين گونه آورده است:

1- محمد (ابوجعفر، باقر العلوم عليه السلام) كه مادر وى ام عبدالله دختر امام حسن مجتبى عليه السلام بوده است.2- عبدالله 3- حسن 4- حسين، كه مادر اينها ام ولد بوده است. 5- زيد 6- عمر، كه مادر آن دو نيز ام ولد مى باشد. 7- حسين اصغر 8- عبدالرحمان 9- سليمان كه هر سه از يك مادر ام ولد بوده اند. 10- محمداصغر 11- على وى را كوچكترين فرزند امام سجاد دانسته اند. 12- خديجه كه با على از يك مادر ام ولد بوده اند. 13- فاطمه 14- عليه 15- ام كلثوم كه مادر هر سه آنان ام ولد مى باشد. (57)

 آنچه شيخ مفيد در اين زمينه يادكرده، مورد اشاره برخى ديگر از مورخان نيز قرار گرفته است. (58)

بسيارى از فرزندان على بن الحسين عليه السلام داراى اعقاب و نسلى نبوده اند و يا در تاريخ از نسل آنان چيزى ثبت نشده است.

ابن عنبه نسب شناسى معروف، استمرار نسل امام سجاد عليه السلام را تنها از طريق شش تن از فرزندان آن حضرت به نامهاى محمد الباقر عليه السلام، عبدالله، زيد شهيد، عمر اشرف، حسين اصغر و على اصغر دانسته است. (59) و ابن قتيه در اين زمينه تنها از محمد بن على الباقر، زيد، عبدالله بن الحسين ياد كرده است. (60)

در ميان فرزندان امام سجاد، با فضيلت ترين، عالم ترين و شريف ترين فرزند را نخست امام باقر عليه السلام و سپس زيد بن على دانسته اند.

چنان كه از محمد بن منكدر نقل كرده اند: هيچ كس را نديدم كه در فضيلت با على بن الحسين برابر كند مگر زمانى كه با فرزندش محمد الباقر عليه السلام مواجه شدم. (61)

و امام زيدبن على بن الحسين كنيه اش الوالحسين و يا الولاحسين. معروف به زيد شهيد است.

 وى در سال 79 هجرى قمرى ديده به جهان گشود و به سال 122 هجرى قمرى در عصر خلافت هشام بن عبدالملك مروان به فرمان او و بدست يوسف بن عمر ثقفى به شهادت رسيد.

 او در مبارزه عليه دستگاه مستبد خلافت اموى، بسيار جدى و صريح بود و در عين اعتقاد و اذعان به امامت ولايت امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام (62)، قيام مسلحانه عليه دستگاه اموى را وظيفه خود مى دانست. مركز اصلى فعاليتى سياسى زيد در كوفه بود و در همان منطقه قيام كرد و به شهادت رسيد.

زيد علاوه بر مبارزات سياسى، در علم و دانش نيز شخصيتى والا داشت و ابوخالد واسطى كتابى را نام الفقه به وى نسبت داده است كه اگر اين انتساب درست باشد نخستين كتاب فقهى به شمار مى آيد. (63)

 

رسالت دينى و اجتماعى امام سجاد عليه السلام

 هدف اصلى و نهايى از تحقق و كاوش در زندگى معصومين عليه السلام، در حقيقت شناخت مواضع دينى و اجتماعى و معرفت پيامها و درسها و شيوه عملى ايشان است. زيرا امام يعنى جلودار قافله صالحان به سوى ارزشها، امام يعنى هدايتگر خلق به سوى خدا؛ و كسانى مى توانند اهل ولايت و رهپوى مسير صلاح و هدايت باشند كه نخست پيشواى خود را آن گونه كه بايد بشناسند و بر اساس شناخت و معرفت، وى را الگوى عملى و اعتقادى خود قرار دهند.

مهمترين بعد اين شناخت را در زمينه پيامهاى اعتقادى، اخلاقى، اجتماعى، سياسى و عبادى بايد جستجو كرد و اما شناخت نام، كنيه و لقب و... امورى است كه جنبه مقدماتى دارد و رهگذرى است براى رسيدن به شناخت هاى اصلى و بنياد دينى كه بايد الگو و برنامه عمل و عقيده قرار گيرد. اكنون ما، در فصل آغازين اين كتاب و در بررسى اجمالى زندگى امام سجاد عليه السلام از ولادت تا رحلت دريغمان آمد كه حتى اشاره اى هم به موضوع اصلى اين تحقيق نداشته باشيم. زيرا بيم آن مى رود كه ساده انديشانى گمان كنند شناخت زندگى امام سجاد - عليه السلام - خلاصه شده است در: شناخت زمان ولادت، مكان ولادت نام پدر و مادر، همسران و فرزندان و... و بس!

بديهى است كه فصلهاى آينده كتاب، دقيقا در راستاى شناخت ابعاد اصلى زندگى امام سجاد - عليه السلام - مى باشد و چون در اين بخش، نظر به ترسيم اجمالى بيوگرافى آن حضرت است، به همين تذكر و ياد بسنده مى كنيم.

 

شهادت

امام سجاد، اسوه زهد و تقوا و نمونه صبر شكيبايى و مظهر آميختگى علم و حلم پس از ايفاى وظيفه الهى خود و حفظ ارزشهاى دين و پاسدارى از تشكل شيعى در سخت ترين ادوار سياسى - اجتماعى ، در سال 95 هجرى قمرى به لقاى پروردگار و وصال معبود خويش شتافت.

 در تاريخ وفات آن حضرت سال 94، (64) 95 (65) و 96 هجرى قمرى (66) گفته شده است ولى پيشينه دارترين و معتبرترين نقل مربوط به سال 95 هجرى قمرى مى باشد.

 البته جز اين نقلها، برخى مورخان به سالهاى 92، (67) 93، (68) 99، (69) 100(70) نيز اشاره كرده اند. بنابراين، اگر نقل مشهور را در سال ولادت و نيز رحلت امام سجاد - عليه السلام - سال 38 هجرى و 95 قمرى - ملاك قرار دهيم، عمر شريف وى هنگام وفات 57 سال بوده است. دو سال آن مقارن با روزگار خلافت على بن ابى طالب ع ره و ده سال آن در دوران امامت عموى گراميش - حسن بن على ع و ده سال در روزگار زعامت حسين بن على ع بوده و 34 سال آن به دوران امامت خود آن حضرت اختصاص داشته است.

 و اما آرا در زمينه ماه و روز رحلت آن حضرت نيز مختلف است. بيشتر نويسندگان ورز دوازدهم محرم را متذكر شده اند. (71) و برخى روزهاى 18، 19، 22 و 25 محرم را مطرح كرده اند (72) و نيز نقلى، روز 14 ربيع الاول را احتمال داده است.

 درباره علت وفات امام سجاد - عليه السلام - و چگونگى وفات آن پيشواى صالحان، عمده تاريخنگاران تصريح كرده اند، وليد بن الملك، ايشان را مسموم ساخته و آن را حضرت در نتيجه همان مسموميت درگذشته است.

 بعضى هم نوشته اند كه هشام بن عبدالملم در روزگار خلافت وليد، امام على بن الحسين - عليه السلام - را مسموم كرده است.

 

اما ميان اين دو نظر، تنافى و تعارضى وجود ندارد. زيرا طبيعى است كه هر چند برنامه مسوميت امام سجاد از سوى دستگاه خلافت - وليد - ريخته شده و فرمان آن توسط شخص خليفه صادر گشته باشد، كسان ديگرى مجرى آن برنامه و فرمان خواهند بود. زيرا مسايل سياسى و اجتماعى و همچنين محبوبيت امام سجاد - عليه السلام - در ميان مردم و معروفيت وى به علم و زهد و تقوا، هرگز به حاكمان اين جراءت را نمى داده است كه به طور مستقيم با آن حضرت رويا رو شوند و به ستيز برخيزند و با زمينه هاى قتل وى را به طور علنى فراهم آورند.

 بر اين اساس، بعيد نمى نمايد كه هشام بن عبدالملك به دستور بردارش ‍ وليد مرتكب چنين جنايتى شده باشد و وليد و هشام هر دو كشنده امام سجاد بوده باشند.

 

مدفن على بن الحسين عليه السلام

 بدن مطهر زين العابدين عليه السلام كنار امام حسن مجتبى عليه السلام در قبرستان بقيع مدفون گشت. (73)

بقيع زمين كوچكى است كه بسيارى از بزرگان اسلام را در خود جاى داده است. از آن جمله چهار امام شيعه - امام حسن مجتبى عليه السلام، امام زين العابدين عليه السلام، امام محمد باقر عليه السلام و امام جعفر صادق - عليه السلام - ميباشد.

 در گذشته زمان، مسلمانان و شيفتگان اسلام و اهل بيت، به تجليل آبادى اين مكان همت گماشته و براى هر يك از اين بزرگان، حرم و بارگاهى بنا كرده بودند؛ اما سوگمندانه، و هابيان در شوال 1344 هجرى قمرى اين آثار را تخريب كردند و همه را با خاك يكسان نمودند! از آن اين پس، رفتار ناشايست و هابيان و حكام حجاز همواره از سوى محافل اسلامى مورد انتقاد شديد قرار داشته و دارد.

 

در اين مدت تلاشهاى زيادى صورت گرفت تا شديد وضع اسفبار بقيع به صورت نخستين آن برگردد و بى حرمتها پايان يابد؛ اما على رغم قولهاى مساعدى كه گاه حكام حجاز داده اند، هرگز قدم مثبتى در اين راستا برداشته نشده است. و در حالى كه شاهزادگان هوسران و خوشگذران در مجلل ترين كاخها به سر مى برند و دشمنان خلق و خدا و بيگانگان و دشمنان اسلام در آن كاخها استقبال مى كنند و ثروت و امكانات جهان اسلام را به پاى غرب و صهيونيسم بين الملل نثار مى نمايند، مرقد بزرگان و شايسته ترين چهره هاى دينى مسلمانان، چون گورستانى متروك مورد بى مهرى و بى اعتنايى قرار دارد و شعائر اسلامى مورد سخت ترين بى حرمتيها واقع شده است!

 

امامت على بن الحسين عليه السلام

 پس از شهادت حسين على عليه السلام در محرم سال شصت و يك هجرى، منصب امامت به على بن - عليه السلام - منتقل گرديد.

 شيعه افتخار يافت كه پس از على بن ابى طالب عليه السلام و حسن بن على - عليه السلام - و حسين على - عليه السلام ، زمام رهبرى وى را سيد الساجدين، زين العابدين، امام سجاد - عليه السلام - عهدار گشت. امامت سيد الساجدين از سال ((61 هجرى قمرى)) تا سال 95 هجرى قمرى استمرار يافت.

 

 

پی نوشتها:

  • منابعى كه اين نقل را پذيرفته اند، عبارتند از: دلائل الامامه 80؛ اصول كافى 2/368؛ ارشاد 2/139 اعلام الوردى 151؛ مناقب 2/310؛ كشف النغمه 2/260؛ فصول المهمه 201؛ تذكر الخواص 291؛ وفيات الاعيان 2/260؛ نور الابصار 139.
  • اعلام الورى 251: تذكر الخواص 29: اعيان الشيعه 2/629.
  • سال 36 مقارن با جنگ جمل مى باشد مصباح المجتهد 733؛ مصباح كفعمى 29.
  • فيض كاشانى ره تاريخ وفات مادر امام سجاد را سال 35 هجرى قمرى دانسته است، اگر اين نقل پذيرفته شود، لازمه آن اين است كه امام سجاد يادر همين سال و يا درسالهاى قبل متولد شده باشد.
  • كشف الغمه 2/260؛ فصول المهمة 201؛ سعاف الراغبين 216؛ نورالابصار الشيعة 1/629
  • ارشاد 2/138: مناقب 3/310؛ اعلام الورى 251؛ كشف الغمه 2/201؛ فصول المهمه 187؛ اسعاف الراغبين 216؛ نور الابصر 139؛ اعيان الشيعه 1/629.
  • دلائل الامامه 80.
  • برخى از نويسندگان معاصر براساس همين شبهه اعتقاد يافته اند كه سال ولادت امام سجاد در 36 هجرى قمرى بوده است زيرا چنين سالى خاندان على عليه السلام در مدينه حضور داشته اند. ولى اين نظريه، مخالف راى مشهور مى باشد. رك: زندگانى على بن الحسين عليه السلام سيد جعفر شهيدى 17.
  • دلائل الامامه 80؛ اعلام الورى 251؛ تاج المواليد؛ كشف الغمه 2/297.
  • طبقات ابن سعد 5/157؛ النجوم الزاهره 1/229؛ بحار الانوار 45/329.
  • دلائل الامامه 80؛ مواليد الائمه 4؛ نور الابصار 139؛ اعيان الشيعه 1/679.
  • طبقات ابن سعد 5/157؛ تاريخ الائمه (مجموعه نفيسه) 28.
  • حبيب السير 2/62.
  • سير اعلام النبلاء 4/386.
  • ارشاد 139؛ اعلام الورى 251؛ تذكره الخواص 298؛ نور الابصار 139.
  • مناقب 4/175؛ تذكره الخواص 291؛ فصول المهمه 201.
  • علل الشرائع 232؛ مناقب 4/175؛ حبيب السير 2/62.
  • كشف الغمه 2/72؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد 10/79؛ ارشاد 138.
  • كشف الغمه 2/73./
  • همان مدرك.
  • مناقب 4/175؛ كشف الغمه 2/73.
  • مناقب 4/175.
  • حليه الاولياء 3/133؛ مناقب 4/175.
  • كشف الغمه 2/74؛ فصول المهمه 201.
  • تذكره الخواص 291؛ فصول المهمه 201؛ نورالابصار 139؛
  • القاب الرسول و عترته 207.
  • ارشاد 2/136؛ اعلام الورى 251.
  • معارف ابن قتيبه 214؛ تاريخ يعقوبى 2/246 و 264؛ تاريخ طبرى 4/347؛ كشف الغمه 2/260؛ و فيات الاعيان 2/429؛ سير اعلام النبلاء 4/321 و 387؛ اعيان الشيعه 1/629.
  • احتفظ بها و احسن اليها فستلدلك خير اهل الارض. اصول كافى 2/369؛ اثبات الوصيه 145؛ اعيان الشيعه 1/629.
  • بصائر الدرجات 335؛ شاه زنان، اعلام الوردى 250، تدكره الخواص 291، النجوم الزاهره 1/229.
  • معارف ابن قتيبه 214؛ انساب الاشراف 3/102؛ عيون اخبار الرضا 4/8.
  • طبقات ابن سعد 5/156؛ تاريخ يعقوبى 2/303؛ صفة الصفوه 2/52؛ وفيات الاعيان 2/429.
  • اصول كافى 2/368؛ سير اعلام النبلاء 386؛ حياة الحيوان 1/196.
  • مناقب ابن شهر آشوب 3/311 كشف الغمه حياة الحيوان 2/196.
  • همان مدرك
  • مناقب ابن شهر آشوب 3/311
  • مجمل التواريخ و القصص 456.
  • بصائر الدرجات 335؛ اثبات الوصية 145.
  • تاريخ يعقوبى 2/303.
  • تاريخ الائمه (مجموعه نفسيه) 24.
  • تذكرة الخواص 921.
  • مناقب 3/311
  • همان مدرك.
  • عيون اخبار الرضا 2/128؛ بحارالانورا 46/11؛ اعيان الشيعه 1/629.
  • طبقات ابن سعد 5/211 ش معارف ابن قتيبه 214؛ و فيات الاعيان 2/431.
  • اثبات الوصية 140؛ رجال ابن داوود 371-372؛ و اعيان الشيعه 1/629.
  • قال رسول الله (ص): ان الله من عباده خيرتان، فخيرته من العرب قريش و من العجم فارس. كامل مبرد 300 ش اصول كافى كتاب الحجة مترجم، 2/369؛ فيات الاعيان 2/429؛ اثبات الهداة /214.
  • اصول كافى 2/365.
  • شاعر از رسم اجتماعى آن روز كه بر بازوى كودكان بازوبند مى بسته اند تا از چشم زخم در امان باشند، بهره جسته است تا نبوغ و نمونگى شخصيت مورد ستايش خود را بيان كن /
  • در اين شهر بانو دختر يزدگزد، آخرين پادشاه ساسانى در چه تاريخى از ايران به مدينه انتقال يافته است و به همسرى حسين بن على - عليه السلام - در آمده است. مورخان و محدثان راءى متحدى ندارند و در مجموع سه نظريه را ابراز كرده اند:

الف - از برخى منابع استفاده مى شود كه اسارت شهربانو واعزام وى به مدينه در زمان خلافت عمر

صورت گرفته است رك: اصول كافى 2/369 احقاق الحق 12/54.

ب - گروهى معتقدند كه انتقال شهربانو به مدينه دوران خلافت عثمان رخ داده است رك: تاريخ طبرى 3/248؛ عيون اخبار الرضا 2/128؛ المختصر فى اخبار البشر 1/561؛ بحارالنوار 46/10.

ج - و بعضى بر اين عقيده اند كه موضوع ياد شده در عصر خلافت امير المؤمنين على عليه السلام تحقق يافته است. رك: كامل مبرد 300؛ تاريخ طبرى 4/46؛ ارشاد، 2/138؛ اعلامم الوردى 251؛ كشف الغمه 2/275؛ وفيات الاعيان 2/430.

در اين ميان نشانه هايى وجود دارد كه نظريه نخست را به شدت تضعيف مى كند، از آن جمله اين كه:

  • يزدگزد پس از سقوط مدائن كشته نشده است بلكه پس از آن زمان سالها به حكومت ادامه داده است و ابتدا به حلوان و سپس به جانب قم، كاشان، اصفهان، كرمان و مرو عقب نشينى كرده و درطول اين مسير خانواده و بستگانش را به همراه داشته است. با توجه به اين كه فتح ناحيه جنوبى و شرقى ايران در عهد خليفه دوم صورت نگرفته است، اسارت فرزندان وى نيز در روزگار خلافت عمر نبوده در اواخر خلافت عثمان يا اوايل خلافت على - عليه السلام - اتفاق افتاده است.

 

  • خليفه دوم در سال 23 هجرى قمرى چشم از جهان بسته است در حالى كه ولادت امام سجاد به عنوان نخستين و آخرين فرزند شهربانو در سال 38-36 بوده است و بعيد مى نمايد كه در طول اين فاصله 15 ساله، شهربانو به همسرى حسين بن على و فرزندى نياورده باشد. اين قرينه ها مى نمايند كه نظريه صحيح را بايد در احتمال دوم و يا سوم جستجو كرد.
  • اعلام الورى 259؛ مناقب 3/338 كشف الغمه 2/322.
  • برخى تاريخنگاران جز امام باقر - عليه السلام - فرزندان ديگرى چون محمد، حسن و حسين و اكبر و عبدالله را فرزندان ام عبدالله شمرده اند. رك: طبقات ابن سعد 5/156؛ انساب الاشراف 3/147؛ تاريخ يعقوبى 2/305،
  • ارشاد 5/154؛ فصول المهمه 206؛ تذكرة الائمه 124؛ نورالابصار 142.
  • اعلام الورى 297؛ كشف الغمه 2/286؛ اعيان الشيعه 1/630.
  • طبقات ابن سعد 5/156.
  • تاريخ آل محمد 127؛ تاريخ گزيده 203.
  • ارشاد 2/154.
  • اعلام الوردى 297؛ كشف اغمه 2/284؛ فصول المهمة 209؛ نور البصار 142
  • عمدة الطالب 138.
  • معارف ابن قتيبه 215-216.
  • ارشاد 2/159؛ تهذيب 9/352؛ احقاق الحق 12/178.
  • تنقيح المقال 1/668؛ بحارالانوار 47/19.
  • اعلام زركلى 3/98-99.
  • معارف ابن قتيه 215؛ كشف الغمه 4/275؛ كامل ابن اثير 4/238؛ مطالب السئوول 79؛ تذكرة الخواص 341؛ سير اعلام النبلا 4/400 فصول المهمه 208؛ تذكرة الائمه 124؛ بحارالانوار 64/8-13؛ اسعاف الراغبين 220.
  • تاريخ يعقوبى 2/303؛ دلائل الامامة 80؛ تاريخ الائمة؛ مروج الذهب 3/160؛ اصول كافى 2/372؛ ارشاد 2/139؛ اعلام الورى 251؛ كفاية الطالب 306؛ وفيات الاعيان 2/431؛ مصباح كفعمى 509.
  • تاريخ طبرى 5/362
  • احقاق الحق 12/10
  • سير اعلام النبلا 4/400؛ امام حسين و ايران 548.
  • تاريخ يعقوبى 2/303.
  • همان مدرك
  • اعلام الورى 251 مطالب السوول 79
  • كشف الغمه 2 / 297؛ اعيان الشيعه 1 / 629.
  • شعرانى در كتاب طبقات احتمال داده است كه مرقد امام سجاد عليه السلام در روستايى نزديك مصر قديم باشد ولى اين احتمال بى مورد است و چه بسا آنچه سبب پيدايش اين توهم اين شده، مزارى باشد كه منسوب به زيدبن على بن الحسين است و بر اساس برخى نقلها سرزيد شهيد در آنجا مدفون است، رك: اسعاف الراغبين 221
  • 1
  • 2

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی