ماه رمضان المبارک

ویژه نامه شب قدر

ویژه نامه شب قدر

  شبی برتر از هزارماه                               علائم ومنزلت شب قدر

 وقایع شب قدر                                      شب قدر و استجابت دعا

شبی برتر از هزار ماه

 إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ * وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ * لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ*

تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ * سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ. (1)

ما، آن (قرآن) را در (شب قدر) نازل کردیم و تو، چه مى دانى (شب قدر) چیست؟ شب قدر، از هزارماه بهتر است، فرشتگان و (روح) در آن شب به اذن پروردگار خود، براى تقدیر هر کارى نازل مى شوند، آن شب انباشته از سلامت و برکت و رحمت، تا طلوع صبح است.

درباره سوره قدر، شب قدر، معناى قدر، تعیین شب قدر، تکالیف شب قدر و شیوه هاى بهره جویى از این شب بزرگ و ارتباط با خداوند مهربان، مطالب قابل اهمیتى وجود دارد، که ما خلاصه آن را مورد مطالعه قرار مى دهیم.

ثواب قرائت: امام باقر (ع) فرموده است: هر کس سوره (انا انزلناه) را با صداى بلند بخواند، مثل کسى خواهد بود که شمشیر به دوش گرفته و در راه خداوند جهاد مى کند و هر کس آن را پنهان و آهسته بخواند، مانند کسى است که در راه خدا، به خون خود غلتیده است. (2)

 معناى شب قدر

 چرا این شب (شب قدر) نامیده شده، در آن چه اسرارى نهفته و چه وقایع و حوادثى در آن رخ داده و رخ مى دهد؟

مفسران قرآن کریم با استفاده از قرآن و احادیث پیشوایان معصوم (علیهم السلام), درباره نام گذارى این شب به (شب قدر) مطالب و دلایل زیادى آورده اند، که مهم ترین و مناسب ترین آن ها بدین شرح است:

  • شب قدر، یعنى شب بزرگ و با عظمت، زیرا در قرآن کریم (قدر) به معناى منزلت وبزرگى خداوند عالم آمده هم چنان که در این آیه مى خوانیم: (ما قدروا الله حق قدره)(3) آنان عظمت خداوند را نشناختند. و (حبیش) در کتاب (وجوه القرآن) لیله القدر را به لیله العظمه معنا کرده (4) رمز این بزرگى هم در خود سوره (قدر) بیان گردیده است آن جا که مى فرماید: شب قدر، از هزار ماه بهتر است.
  • شب با ارزش و پر قیمت، جهت دیگرى براى معناى (قدر) مى تواند باشد، زیرا از یک سو در همین سوره مى خوانیم: (عبادت) در این شب از عبادت در هزار ماه بهتر و با ارزش تر است در فارسى هم مى گوییم: (قدر جوانى، (قدر) سلامت ونعمتى را که در اختیار دارى، بدان).
  • (قدر) به معناى (سختى معیشت) نیز آمده، در قرآن کریم مى خوانیم: (ومن قدر علیه رزقه فلینفق مما آتاه الله)(5) هر کس گرفتار تنگى روزى و تنگدستى در زندگى شود مقدارى از آنچه را خداوند به او عطا کرده، در راه خدا انفاق نماید.
  • طبق آیات متعدد قرآن کریم، (قدر) به معناى اندازه گیرى، تقدیر و تنظیم امور آمده است. در آیه اى مى خوانیم: ما قرآن را در شب مبارکى نازل کردیم، و ما همواره بیم دهنده بوده ایم; و در آن شب: (فیها یفرق کل إمر حکیم) (6) هر کارى، بر طبق حکمت خداوند، تعیین و تنظیم مى گردد.)

 راغب اصفهانى، مى نویسد: (لیله القدر اى لیله قیضها لامور مخصوصه)(7) شب قدر، یعنى شبى که خداوند براى تنظیم و تعیین امور مخصوصى، آن را آماده و مقرر فرموده است.

 طبق روایات فراوانى که وارد شده، در شب قدر، سرنوشت افراد براى سال آینده، مانند: رزق و روزى، مرگ و میر (8), خوشى و ناخوشى، و امور و حوادث دیگر زندگى، بر اساس استعدادها و لیاقت ها، رقم مى خورد، و این تقدیر و تنظیم حکیمانه هم، در انسان هیچ گونه (اجبار) و (سلب اختیارى) به وجود نمی آورد.

درباره تنظیم و تقدیر سرنوشت افراد در (شب قدر) براى سال آتى آنان، امام صادق (ع) فرموده است: (التقدیر فى لیله القدر تسعه عشر، والابرام فى لیله احدى و عشرین، والامضإ فى لیله ثلاث و عشرین)(9) تقدیر امور و سرنوشت ها در شب نوزدهم، تحکیم آن در شب بیست و یکم و امضاى آن در شب بیست و سوم صورت مى گیرد.

آرى، به خاطر اهمیت شب قدر، ارزش و عظمت آن، نزول فرشتگان بى شمار آسمانى به زمین و سرنوشت سازى این شب الهى ده ها روایت در کتاب ها و تفسیرهاى شیعه و اهل سنت وارد شده است. در بیان پیامبر گرامى اسلام (ص) هم مى خوانیم: (من قام لیله القدر ایمانا و احتسابا، غفر له ما تقدم من ذنبه)(۱0) هر کس در (شب قدر) از روى ایمان و اخلاص، به قیام و عبادت ایستد، گناهان گذشته او، بخشیده و آمرزیده مى شود.

 کدام شب است؟

شب قدرى که قرآن کریم، آن را (بهتر از هزار ماه) معرفى مى کند حدود یک صد حدیث، در کتاب ها و تفسیرهاى شیعه و اهل سنت، درباره عظمت آن واردشده، چه شبى مى باشد؟

مجموع مطالبى که از قرآن کریم و احادیث شیعه و اهل سنت، در مورد تعیین (شب قدر) به دست می آید را در موارد زیر مى توان خلاصه نمود:

  • در این که (شب قدر) در ماه مبارک رمضان قرار دارد، هیچ گونه تردیدى نمى توان به خود راه داد، چون از یک سو خداوند فرموده: قرآن در ماه رمضان نازل شده. (11) و از سوى دیگر در سوره (قدر) هم آمده: آن (قرآن) را در (شب قدر) نازل کردیم; و این که (شب قدر) در ماه مبارک رمضان قرار دارد، مورد اتفاق روایات و مفسرین قرآن است.
  • (شب قدر), در دهه آخر ماه مبارک رمضان قرار دارد، روایات فراوان و نظریه هاى مفسران شیعه و اهل سنت، آن را حتمى مى شمارد. (12) پس در این مورد هم تردیدى نیست.

(عایشه) روایت مى کند: تلاش و کوششى را که مى دیدم رسول خدا (ص), در دهه آخر ماه مبارک رمضان انجام مى داد، در اوقات دیگر انجام نمى داد. (13)

  • طبق روایات فراوانى که در منابع شیعى آمده، شب هاى نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان (شبهاى قدر) معرفى شده اند، (14) اما امام باقر (ع) دایره آن را محدودتر نموده، و در پاسخ (عبدالواحد بن مختار انصارى) که خواستار تعیین یکى از آن شب ها از سوى امام (ع) بود، فرموده اند: ما علیک إن تعمل فى لیلتین، هى احدیهما. (15) ایرادى ندارد هر دو شب را به عبادت و شب زنده دارى مشغول باش، زیرا (شب قدر) یکى از این دو شب مى باشد.
  • در میان شب بیست و یکم و شب بیست و سوم در عین حالى که خدا و رسول (ص) و امامان (علیهم السلام), براى زنده نگهداشتن روح امید و نشاط و اهمیت به اطاعت و عبادت بندگان و تقرب آنان، سعى در مخفى داشتن (شب قدر) داشته اند ـ آن طور که از تعدادى از احادیث استفاده مى شود، احتمال (شب قدر) بودن شب بیست و سوم را مى توان تقویت نمود و معتبرتر دانست.

 زیرا در چند روایت آمده: رسول خدا (ص) به عبادت و شب زنده دارى دهه آخر ماه مبارک رمضان سفارش مى کرد، امام على (ع) مى فرماید: (شب بیست و سوم), در عین حالى که باران شدیدى آمده بود و مسجد مدینه را گل و آب فرا گرفته بود، رسول خدا (ع), ما را به نماز وا مى داشت، و با وجود این که صورت و بینى آن حضرت، گل آلود شده بود، دست از عبادت و شب زنده دارى نمى کشید. (16)

 امام باقر (ص) هم فرموده است: (عبدالله بن انیس انصارى), که در (جهینه) زندگى مى کرد و با مدینه فاصله داشت، به حضور رسول خدا (ص) رسید و عرض کرد: من شتر و گوسفند و چوپانهایى دارم، و نمى توانم زیاد در شهر بمانم، اما دوست مى دارم، یکى از شبهاى ماه رمضان را برایم تعیین کنى، تا در آن شب به شهر آمده و به نماز و عبادت بپردازم.

رسول خدا (ص) او را نزدیک خویش کشید، و در گوش او چیزى گفت، آن مرد هم شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان، در مدینه حضور یافت، به عبادت و شب زنده دارى پرداخت، و صبح به محل و سراغ کار خود بازگشت. (17)

همچنین در روایت مى خوانیم: رسول خدا (ص) شب بیست و سوم، به صورت افراد آب مى پاشید تا آنها را خواب نگیرد چنانکه حضرت فاطمه زهرا (س) همه اعضاى خانواده را وادار مى کرد، روز بخوابند، شب کم غذا بخورند تا بتوانند شب بیست و سوم را بیدار بمانند، و مى فرمود: انسان محروم کسى است، که از خیر و فضیلت این شب محروم بماند. (18)

بارى، اگر چه با توجه به شواهد حدیثى و تاریخى، احتمال (شب قدر) بودن بیست و سوم ماه مبارک رمضان را تایید کردیم، اما همان طور که دربالا هم اشاره شد، پیغمبر (ص) و امامان معصوم (علیهم السلام), عنایت داشتند، که (شب قدر) براى افراد مخفى بماند، تا آنان با اطاعت و عبادت در چند شب، براى درک (شب قدر) و معارف و معنویات آن، تلاش و جستجوى بیش ترى داشته باشند.

به روایت (ابن ابى الحدید) وقتى درباره تعیین (شب قدر) از امیر مومنان (ع) سوال مى شود، آن حضرت از مشخص کردن، طفره مى رود و مى فرماید: (لیس إشک إن الله انما یسترها عنکم نظرا لکم، لا نکم لو إعلمکموها، عملتم فیها و ترکتم غیرها، وإرجو إن لا تخطئکم ان شإ الله)(19) در این جهت تردید ندارم، که خداوند جهت مخفى داشتن (شب قدر) به شما نظر و عنایت دارد، زیرا اگر آن را براى شما اعلام داشته بود، در همان شب به عمل عبادت مى پرداختید و عبادت در شب هاى دیگر را ترک مى نمودید، ومن هم به خواست خداوند (در مورد بهره بردارى شما از شب هاى دیگر) امیدوارم شما را محروم نگردانم.

 تکالیف شب قدر

براى عبادت و درک فضیلت و فیض شب قدر، عموما به مسجدها مى رویم، اما براى این که با انجام اعمال جنبى ـ که خود نیز اعمال پر فضیلتى است ـ خویشتن را براى درک عظمت و فضایل عمیق (شب قدر) آماده تر گردانیم تا بتوانیم در نورانیت قرآن نورانى شویم و بافرشتگان پاک آسمانى هم نوا گردیم و موجى در دریاى روح خود ایجاد کنیم.

پیشوایان والامقام اسلام، ما را به انجام تکالیف زیر دعوت نموده اند.

  • غسل شب قدر. غسل، از یک سو عبادت است، چون مى بایست به (نیت تقرب و اطاعت خداوند) انجام شود، و از سوى دیگر نظافت و بهداشت مى باشد، چون با شست وشوى بدن، هر مومنى خود را براى حضور در مجامع عمومى و ملاقات سالم و جاذب با اهل ایمان آماده و منظم مى گرداند.

امام صادق (ع) فرموده است: (هرکس براى شب هاى هفدهم، نوزدهم، بیست و یکم و بیست سوم ماه مبارک رمضان، که امید (شب قدر) بودن آنها مى رود، غسل انجام دهد، از گناهان پاک مى گردد، و مانند روزى مى شود که از مادر متولد گردیده است). (20)

  • احیا و (شب زنده دارى) همان طور که در سیره پیامبر (ص) و حضرت فاطمه (س) مطالعه کردیم، احیا، بیدار بودن و (شب هاى قدر) را باعبادت سپرى نمودن، از تکالیف دیگر در این شب ها مى باشد. بارى، شب زنده دارى با عبادت و دعا، وظیفه اى براى همه شب هاى (قدر) است، اما امام حسن عسکرى (ع) فرموده: فلا یفوتک احیإ لیله ثلاث و عشرین; (21) اگر نتوانستى در شب هاى دیگر احیا داشته باشى، سعى کن احیا و شب زنده دارى شب بیست و سوم را از دست ندهى.

امام باقر (ع) نیز، فرموده است: هر کس (شب قدر) را احیا بدارد، خداوند مهربان گناهان او را مى آمرزد... . (22)

اما نکته بسیار مهمى که درباره (احیا) باید مورد توجه باشد، این است که، اولا: شب را تاسفیده صبح به عبادت و دعا بگذرانیم; ثانیا: (به بیدارى چشم) قناعت نکنیم، زیرا آنچه داراى اهمیت فوق العاده است، (بیدارى دل) و آگاهى و بصیرتى است که انسان را در محضر الهى و قرآن کریم و فرشتگان آسمانى، مودب و منظم و لایق گرداند.

زیرا، فرشتگان آسمانى که به زمین نزول مى کند، طبق روایت نخست به محضر حضرت صاحب الامر (ع) شرف حضور مى یابند، (23) تا علاوه بر سلامت آفرینى در شب قدر یا سلام رسانى به بندگان، (24) پیام (الله) را به حجه الله (ع) ابلاغ دارند (25) و طبیعى است اگر حجه الله (ع) از وضع (عباد الله) رضایت و خرسندى داشته باشد، وضع تقدیر و سرنوشت سال آینده (عباد الله) از جانب (الله), وضع بهتر و سعادتمندانه ترى خواهد بود.

  • قرآن بر سر گرفتن. تکلیف دیگر (شبهاى قدر), قرآن به سرگرفتن است. مومنان روزه گرفته، در ماه خدا و خانه خدا، کتاب خدا را گشوده، به سرگرفته و آن را شفیع خود قرار مى دهند. آن ها به محتواى قرآن مى اندیشند، به آغوش آن پناه مى برند و با قرآن پیوند و پیمان مجدد برقرار مى نمایند، تا با معارف نورانى آن، همه زوایاى زندگى خویش را نورانى و متعالى گردانند. البته براى آگاهى به خصوصیات کامل این اعمال به کتاب هاى دعا باید مراجعه نمود. (26)

امام صادق (ع) هم فرموده است: براى شب هاى (قدر) قرآن کریم را جلوى خود قرار دهید، آن را بگشایید و بخوانید: (اللهم انى إسئلک بکتابک المنزل، وما فیه وفیه اسمک الاکبر، وإسمائک الحسنى، وما یخاف ویرجى، إن تجعلنى من عتقائک من النار). (27)

  • نماز و دعا. امام صادق (ع) فرموده است: در هر یک از دو شبهاى قدر صد رکعت نماز مى بایست خوانده شود. (28) آن حضرت، خود نیز این عمل را انجام مى داد، چنانکه از سر شب تا سفیده صبح به دعا و مناجات با خداوند مى پرداخت. (29) از جمله دعاهایى که به خواندن آنها سفارش شده دعاى جوشن کبیر مى باشد.
  • استغفار و توبه. اگر چه روزه دارى خود عامل شست و شوى بخشى از گناهان مى باشد، اما براى وارد شدن به ماه مبارک رمضان، به خصوص دریافت فیض شب هاى (قدر) اداى دین خالق و خلق هم، لازم خواهد بود، در عین حال، در این شب هاى نورانى، که به بیان امام صادق (ع): درهاى رحمت الهى، به روى بندگان گشوده مى گردد. (30) درخواست آمرزش گناهان، توبه و انابه و گریه و ناله به درگاه خداوند، براى رفع گرفتارى ها و رسیدن به حاجت هاى مادى و معنوى، کارى ضرورى خواهد بود.

 به هر حال، عظمت و تکالیف شب هاى نورانى و سرنوشت ساز (قدر) فراوان است، که این مقال را مجال آن نیست، فقط به طور خلاصه مى توان گفت: شب قدر, شب وصل است و آداب و تکالیفى را هم که تاکنون برشمردیم سراسر مى تواند مقدمه وصال محبوب باشد.

 پی نوشت:

1 ـ قدر,

2- تفسیر نورالثقلین، ج ۵, ص; ۶۲۲ الدر المنثور فى التفسیر المإثور، ج ۶, ص ۳۷۱.

۳ ـ حج، ۷۴.

۴ ـ تفسیر نوین، ص ۲۷۵.

۵ ـ تفسیر نوین، ص ۲۷۵.

۶ ـ دخان، ۴.

۷ ـ المفردات فى غریب القرآن، ص ۳۹۵.

۸ ـ تفسیر نورالثقلین، ج ۵, ص; ۶۳۱ البرهان فى تفسیر القرآن، ج ۴, ص ۴۸۶.

۹ ـ تفسیر نورالثقلین، ج ۵, ص; ۶۲۷ البرهان فى تفسیر القرآن، ج ۴, ص; ۴۸۷ وسائل الشیعه، ج ۷, ص ۲۵۹.

۱۰ ـ الدر المنثور فى تفسیر المإثور، ج ۶, ص; ۳۷۶ فى ضلال القران، ج ۸, ص; ۶۲۸ وسائل الشیعه، ج ۷, ص ۲۶۲.

۱۱ ـ بقره، ۱۸۵.

۱۲ ـ الدر المنثور، ج ۶, ص; ۳۷۶ تفسیر نورالثقلین، ج ۵, ص ۶۲۹.

۱۳ ـ الدر المنثور، ج ۶, ص ۳۷۶.

۱۴ ـ الدر المنثور، ج ۶, ص ۳۷۶.

۱۵ ـ نور الثقلین، ج ۵, ص ۶۲۸.

۱۶ ـ بحارالانوار، ج ۹۴, ص ۱۰.

۱۷ ـ تفسیر نورالثقلین، ج ۵, ص; ۶۲۸ بحارالانوار، ج ۹۴, ص ۱۰.

۱۸ ـ بحارالانوار، ج ۹۴, ص ۱۰.

۱۹ ـ شرح نهج البلاغه، ج ۲۰, ص; ۱۵۴ بحارالانوار، ج ۹۴, ص ۱۰.

۲۰ ـ فضایل الاشهر الثلاثه، ص; ۱۳۷ وسائل الشیعه، ج ۷, ص ۲۶۱.

۲۱ ـ وسائل الشیعه، ج ۷, ص ۲۶۱.

۲۲ ـ وسائل الشیعه، ج ۷, ص ۲۶۱.

۲۳ ـ البرهان فى التفسیر القرآن، ج ۴, ص ۴۸۸.

۲۴ ـ بحارالانوار، ج ۹۴, ص ۱۴.

۲۵ ـ بحارالانوار، ج ۹۴, ص ۱۴.

۲۶ ـ مفاتیح الجنان، ص ۲۲۴.

۲۷ ـ بحارالانوار, ج ۹۴, ص ۴.

۲۸ ـ وسائل الشیعه، ج ۷, ص; ۲۶۱ فضائل الاشهر الثلاثه، ص ۱۳۷.

۲۹ ـ وسائل الشیعه، ج ۷, ص ۲۶۰.

۳۰ ـ وسائل الشیعه، ج ۷, ص ۲۵۹.

 

وقایع شب قدر

  • نزول قرآن:

ظاهر آیه شریفه «انّا انزلناه فی لیله القدر» این است که همه قرآن در شب قدر نازل شده است و چون تعبیر به انزال کرده که ظهور در یکپارچگی و دفعی بودن دارد نه تنزیل که ظاهر در نزول تدریجی است.

قرآن کریم به دو گونه نازل شده است:

  • نزول یکباره در یک شب معین.
  • نزول تدریجی در طول بیست و سه سال نبوّت پیامبر اکرم (ص).

آیاتی چون «قرانا فرقناه لتقرأه علی الناس علی مکث ونزلناه تنزیلا» (۱۱) نزول تدریجی قرآن را بیان می‏کند.

در نزول دفعی (و یکپارچه)، قرآن کریم که مرکب از سوره‏ ها و آیات است یک دفعه نازل نشده است بلکه بصورت اجمال همه قرآن نازل شده است چون آیاتی که درباره وقایع شخصی و حوادث جزیی نازل شده ارتباط کامل با زمان و مکان و اشخاص و احوال خاصه ‏ای دارد که درباره آن اشخاص و آن احوال و در آن زمان و مکان نازل شده و معلوم است که چنین آیاتی درست در نمی‏ آید مگر اینکه زمان و مکانش و واقعه‏ ای که درباره‏ اش نازل شده رخ دهد به طوری که اگر از آن زمان‏ها و مکان‏ها و وقایع خاصه صرف نظر شود و فرض شود که قرآن یک باره نازل شده، قهرا موارد آن آیات حذف می‏ شود و دیگر بر آنها تطبیق نمی ‏کنند، پس قرآن به همین هیئت که هست دوبار نازل نشده بلکه بین دو نزول قرآن فرق است و فرق آن در اجمال و تفصیل است. همان اجمال و تفصیلی که در آیه شریفه «کتاب احکمت ایاته ثم فصّلت من لدن حکیم خبیر»(۱۲) به آن اشاره شده است. و در شب قدر قرآن کریم به صورت اجمال و یکپارچه بر پیامبر اکرم (ص) نازل شد و در طول بیست و سه سال به تفصیل و به تدریج و آیه به آیه نازل گردید.

  • تقدیر امور:

خداوند متعال در شب قدر حوادث یک سال آینده را از قبیل مرگ و زندگی، وسعت یا تنگی روزی، سعادت و شقاوت، خیر و شرّ، طاعت و معصیت و... تقدیر می‏کند.

در آیه شریفه «انا انزلناه فی لیله القدر»(۱۳) کلمه «قدر» دلالت بر تقدیر و اندازه‏ گیری دارد و آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم»(۱۴) که در وصف شب قدر نازل شده است بر تقدیر دلالت می‏کند. چون کلمه «فرق» به معنای جدا سازی و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است. و فرق هر امر حکیم جز این معنا ندارد که آن امر و آن واقعه ‏ای که باید رخ دهد را با تقدیر و اندازه ‏گیری مشخص سازند. امور به حسب قضای الهی دارای دو مرحله‏ اند، یکی اجمال و ابهام و دیگری تفصیل. و شب قدر به طوری که از آیه «فیها یفرق کل امر حکیم» برمی ‏آید شبی است که امور از مرحله اجمال و ابهام به مرحله فرق و تفصیل بیرون می‏ آیند.

  • نزول ملائکه و روح:

بر اساس آیه شریفه «تنزّل الملئکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر»(۱۵)، ملائکه و روح در این شب به اذن پروردگارشان نازل می‏ شوند. مراد از روح آن روحی است که از عالم امر است و خدای متعال درباره‏ اش فرموده است «قل الرّوح من امر ربی»(۱۶). در این که مراد از امر چیست؟ بحث‏های مفصلی در تفسیر شریف المیزان آمده است که به جهت اختصار مبحث به دو روایت در مورد نزول ملائکه و اینکه روح چیست بسنده می‏شود.

الف: پیامبر اکرم (ص) فرمود: وقتی شب قدر می‏شود ملائکه‏ای که ساکن در «سدره المنتهی» هستند و جبرئیل یکی از ایشان است نازل می‏شوند در حالی که جبرئیل به اتفاق سایرین پرچم‏هایی را به همراه دارند.

یک پرچم بالای قبر من، و یکی بر بالای بیت المقدس و پرچمی در مسجد الحرام و پرچمی بر طور سینا نصب می‏کنند و هیچ مؤمن و مؤمنه‏ای در این نقاط نمی‏ ماند مگر آنکه جبرئیل به او سلام می‏کند، مگر کسی که دائم الخمر و یا معتاد به خوردن گوشت خوک و یا زعفران مالیدن به بدن خود باشد (۱۷).

ب: از امام صادق علیه‏السلام در مورد روح سؤال شد. حضرت فرمودند: روح از جبرئیل بزرگتر است و جبرئیل از سنخ ملائکه است و روح از آن سنخ نیست مگر نمی‏ بینی خدای تعالی فرموده: «تنزل الملئکه والرّوح» پس معلوم می‏شود روح غیر از ملائکه است (۱۸).

  • سلام و امنیت:

قرآن کریم در بیان این ویژگی شب قدر می‏فرماید: «سلام هی حتی مطلع الفجر»(۱۹). کلمه سلام و سلامت به معنای عاری بودن از آفات ظاهری و باطنی است. و جمله «سلام هی» اشاره به این مطلب دارد که عنایت الهی تعلّق گرفته است به این که رحمتش شامل همه آن بندگان بشود که به سوی او روی می‏آورند و نیز به اینکه در خصوص شب قدر باب عذابش بسته باشد. به این معنا که عذابی جدید نفرستد. و لازمه این معنا این است که در این شب کید شیطان‏ها هم مؤثر واقع نشود چنانکه در بعضی از روایات نیز به این معنا اشاره شده است.

البته بعضی از مفسّرین گفته‏اند: مراد از کلمه «سلام» این است که در شب قدر ملائکه از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند، سلام می‏دهند.

پی نوشت:

  1. دخان / ۳.
  2. بقره / ۱۸۵.
  3. قدر / ۱.
  4. ر. ک. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۵۱۹.
  5. ر.ک. تفسیر الدر المنثور، ج ۶.
  6. دخان / ۶.
  7. قدر / ۴.
  8. بقره / ۱۸۵.
  9. تفسیر البرهان، ج ۴، ص ۴۸۸، ح ۲۶.
  10. فروع کافی، ج ۴، ص ۱۵۷، ح ۴.
  11. اسراء / ۱۰۶.
  12. هود / ۱.
  13. قدر / ۱.
  14. دخان / ۶.
  15. قدر / ۴.
  16. اسراء / ۸۵.
  17. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۵۲۰.
  18. تفسیر برهان، ج ۴، ص ۴۸۱، ح ۱.
  19. قدر / ۵.

 علائم و منزلت ليلة القدر

قال الباقر عليه السلام: سالته عن علامة ليلة القدر، فقال: علامتها ان يطيب ريحها، و ان کانت في برد دفئت، و ان کانت في حر بردت فطابت (1). (محمد بن مسلم) از علامت ليلة القدر پرسيد؟ پس امام (ع) فرمود: علامت ليلة القدر اين است که بوي خوشي از آن پخش مي‏شود، اگر در سرماي (زمستان) باشد گرم و ملايم مي‏گردد، و اگر ليلة القدر در گرماي (تابستان) باشد خنگ و معتدل و نيکو مي‏گردد.

توضيح: علامه طباطبائي در علايم شب قدر مي‏گويد: روايات در معني و خصايص و فضايل شب قدر بسيار است، در بعضي از آن روايات علامتهايي براي شب قدر ذکر کرده از قبيل اينکه شب قدر، صبح آن شب آفتاب بدون شعاع طلوع مي‏کند و هواي آن روز معتدل است. (الميزان، ج 40، ص 332)

قال ابو عبد الله عليه السلام: ليلة القدر في کل سنة و يومها مثل ليلتها (2). شب قدر در هر سال است و روز آن مثل شب آن مي‏باشد.

قال النبي (صلي الله عليه و آله): ان انا ادرکت ليلة القدر فما اسال ربي؟ قال (ص): «العافية‏» (3). به پيامبر (ص) گفته شد: اگر شب قدر را دريابم از خدا چه چيزي را مسئلت کنم؟ فرمود: «عافيت را».

قال موسي (عليه السلام): الهي اريد قربک، قال: قربي لمن استيقظ ليلة القدر، قال: الهي اريد رحمتک، قال: رحمتي لمن رحم المساکين ليلة القدر، قال: الهي اريد الجواز علي الصراط، قال: ذلک لمن تصدق بصدقة في ليلة القدر، قال: الهي اريد من اشجار الجنة و ثمارها، قال: ذلک لمن سبح تسبيحه في ليلة القدر، قال: الهي اريد النجاة من النار، قال: ذلک لمن استغفر في ليلة القدر، قال: الهي اريد رضاک، قال: رضاي لمن صلي رکعتين في لية القدر. (4)

خداوندا! مي‏خواهم به تو نزديک شوم، فرمود: قرب من از آن کسي است که شب قدر بيدار شود، گفت: خداوندا! رحمتت را مي‏خواهم، فرمود: رحمتم از آن کسي است که در شب قدر به مسکينان رحمت کند: گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو مي‏خواهم فرمود: آن، از آن کسي است که در شب قدر صدقه ‏اي بدهد. گفت ‏خداوندا! از درختان بهشت و از ميوه‏ هايش مي‏خواهم، فرمود: آنها از آن کسي است که در شب قدر تسبيحش را انجام دهد گفت: خداوندا! رهايي از جهنم را مي‏خواهم، فرمود: آن، از آن کسي است که در شب قدر استغفار کند: گفت‏ خداوندا خشنودي تو را مي‏خواهم، فرمود: خشنودي من از آن کسي است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد.

توضيح: ليلة القدر شبي است که قرآن نازل شده است و ظاهرا مراد به قدر، تقدير و اندازه‏ گيري است، خداي تعالي در آن شب حوادث يکسال را يعني از آن شب تا شب قدر سال آينده را تقدير مي‏ نمايد، زندگي و مرگ، رزق، سعادت، و شقاوت و چيزهايي از اين قبيل را مقدر مي‏سازد.

رمضان، تجلي معبود (ره توشه راهيان نور) ص 95

پي‏ نوشت‏:

  1. وسائل الشيعه، ج 7 صفحه 256.
  2. وسائل الشيعه، ج 7 صفحه 262.
  3. مستدرک الوسائل، ج 7 صفحه 458.
  4. مستدرک الوسائل، ج 7 صفحه 456.

 شب قدر و استجابت دعا

مقدمه: سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود

رونق مدرسه از دست‌ و دعاي ما بود «حافظ»

بسياري از مردم نمي‌ دانند كه موفقيت‌هاي دنيايي آنان منحصراً مرهون تلا‌ش‌ها و كوشش‌ هاي آنان نيست، بلكه عوامل متعددي دست به دست هم داده و آن موفقيت‌ها را دست‌يافتني ساخته است. اين عوامل برخي انساني و پاره‌اي طبيعي و بخشي نيز ماوراء طبيعي و كاملاً مبتني بر جنبه‌هاي روحي و رواني است كه وقتي به درستي مي‌انديشيم و موفقيت‌ خود و طريق نيل به آن را بررسي مي‌كنيم، نقش عامل غيرطبيعي و متافيزيكي و رواني و روحي را در اين زمينه بسيار پر رنگ‌تر و محسوس‌تر مي ‌يابيم. امروزه عوامل موفقيت انسان‌هاي بزرگ و كوچك در دانش روانشناسي توسط روانشناسان بزرگ مورد كاوش قرار گرفته و كتاب‌هاي متعددي در اين زمينه به رشته تحرير درآمده كه در همه آن‌ها به نقش تلقين به نفس و خواست قبلي و اراده پيشين و تأثير شگرف آن در احراز پيروزي و موفقيت اشاره شده و در فصول متعدد مورد تحقيق و مطالعه و بررسي قرار گرفته است.

هنگامي كه خواجه حافظ مي‌گويد: «رونق مدرسه از درس و دعاي ما بود»

اشاره به اين موضوع است كه از نظر وي علاوه بر تلاش ظاهري و كوشش تحصيلي، رونق اصلي و حقيقي او در امور علمي، دعا كردن و درخواست موفقيت از خداوند سبحان بوده است.

«سيمون وي» معتقد است: «هر زمان كه انساني با اين ايده يگانه كه درك خود از حقيقت را افزايش دهد، به تمركز و دقت بپردازد، حتي اگر تلاشش هيچ ثمر محسوسي توليد نكند، استعداد بيشتري براي به چنگ آوردن حقيقت مي‌يابد 1، وي همچنين مي‌نويسد: در ظلمات جاودان، كلاغي درمانده از يافتن غذا، با همه وجودش نور را آرزو كرد و زمين روشن شد 2» وي سپس نتيجه مي‌گيرد كه اگر شوق و آرزوي واقعي وجود داشته باشد، اگر آن چيز كه طلبيده مي‌شود واقعاً نور و روشني باشد، طلب مطلوب را توليد مي‌كند.

روشن است كه نقش دعا در احراز موفقيت و نيل به خواسته‌ها، حتي در ميان بي‌ايمان‌ترين افراد، در هنگام اضطرار و پريشان احوالي و گرفتاري، ناديده گرفته نمي‌شود و نوع بشر بر ارزش و اهميت اين پديده‌ ماوراءطبيعي كه از فطرت و ذات و درون او برمي‌خيزد، واقف است، انسان‌ها در همه حالات دعا مي‌كنند، حتي هنگامي كه به ظاهر از تكلم خاموشند، زيرا دعا يك امر لفظي صرف نيست، هر چند شرائط و آدابي ويژه نيز دارد كه با رعايت آن‌ها ثمره و نتيجه محسوس‌تر و ملموس‌تري، يا حتي به لحاظ زماني، زودتر به عمل مي‌آيد. از حضرت امام صادق (ع) روايت شده كه فرمودند: «هيچ عملي را پيدا نمي‌كنيد، مانند دعا موجب تقرب باشد 3».

  شرایط ويژه و آداب دعا

استجابت دعا و نتيجه‌گيري از آن قطعاً شرائط و آدابي و ضوابط خاصي دارد، اما همه اين‌ها مانع نمي‌شود كه بنده از روي اخلاص و غايت نياز درخواست خود را در درگاه ربوبيت مطرح ننمايد، ترديدي نيست كه درخواست شخص و طلب او از خدا نبايد، با اهداف خلقت و جوهره عبوديت منافات داشته باشد، زيرا جوهره عبوديت، به ربوبيت و پرستش ذات خداوند يگانه منتهي مي‌شود. چنانكه در روايات نقل شده است: «العبوديه جوهره كنه ها الربوبيه 4» خداوند در قرآن كريم به نحو مطلق بندگانش را به دعا فراخوانده: ادعوني استجب لكم 5. ادعوا ربكم تضرعاً و خفيه 6 و نيز مي‌فرمايد: قل ما يعبوا بكم ربي، لولا دعاؤكم 7. علامه مجلسي (ره) مي‌گويد: «حقيقت عبادت اين است كه بنده، خود را در مقام ذلت و عبوديت واداشته، رو به سوي مقام رب خود آورد 8».

 صرف‌ دعا و درخواست حاجت چه براي حوائج مادي زندگي باشد، يا براي امور معنوي به ويژه تقرب به خدا امري مطلوب و جوهري بندگي است كه هدف از خلقت و آفرينش نيز همان است. آن چنان كه خداوند فرموده است: و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون 9.

با اين حال نمي‌توان از نقش زمان و مكان و شرائط و آداب و ضوابطي كه در دعا توصيه و سفارش شده است، غافل بود، زيرا اين شرائط مجموعاً وضعيتي را به وجود مي‌آورد، كه خود با آرامش و اطمينان خاطر بيشتري درخواست خود را مطرح مي‌نمايد و برخي از مكان‌ها و زمان‌هاي خاص، امكان خلوص و حضور قلب را براي دعا كننده خواهم آورد كه در نتيجه راه استجابت‌ دعا، مهيا مي‌گردد. علاوه بر جايگاه ويژه دعا و زمان (اوقات مناسب)، نوع اوراد وادعيه‌اي كه فرد با آن‌ها درخواست خويش را مطرح مي‌نمايد، نيز در استجابت‌ دعا او تأثير دارد. چنين نيست كه با هر نيت و اراده‌اي و يا هر عبارت و جمله و كلمه‌اي بتوان همه خواست‌هاي خود را به درگاه خداوند مطرح نمود. هر چند با هر زباني مي‌توان دعاي خود را مطرح ساخت، اما در همان زبان نيز برخي جملات و عبارات مناسب‌تر و شايسته‌ترند كه بنده مي‌تواند با تمسك به آن‌ها درخواست خود را به درگاه احديت بيان نمايد. روايت ذيل دلالت بر عموميت دعا بدون توجه به نوع آن دارد (مطلق دعا):

يكي از اصحاب امام باقر (ع) از ايشان سؤال كرد: اي العباده افضل. (چه عبادتي برتر است؟) حضرت پاسخ فرمود: ما من شي افضل عندالله عزوجل من ان يسأل و يطلب مما عنده و ما احد ابغض الي‌الله عزوجل ممن يستكبر عن عبادته و لا يسأل ما عنده.

هيچ چيز نزد خداوند عزوجل برتر از اين نيست كه به او عرض نياز شود و از آنچه نزد او است، خواسته شود و هيچ‌كس نزد خدا منفورتر از آن كسي نيست كه نسبت به عبادت خدا تكبر مي‌ورزد و از آنچه نزد خدا هست، طلب نمي‌كند. (10)

با اين وجود ترديدي وجود ندارد كه براي هر خواسته‌اي، دعا و عبادت ويژه‌اي با آداب و سنن مخصوص آن، كه اغلب از سوي اولياء دين سفارش و توصيه شده، چنانچه با شرائط آن انجام شود، ثمره و نتيجه بهتري در استجابت دارد.

 برخي از اين آداب به صورت خلاصه چنين است:

شناخت خدا: «گروهي به امام صادق (ع) عرض كردند: چرا دعا مي‌كنيم و برآورده نمي‌شود؟ حضرت فرمود: براي اينكه شما كسي را مي‌خوانيد كه او را نمي‌شناسيد 11.» _ اميدواري به خدا و استجابت دعاي خود _ نااميدي از ساير اسباب _ حضور قلب _ تضرع و زاري _ شروع دعا با نام خدا _ ثنا و تحميد خداوند _ درود بر پيامبر (ص) و اهل‌بيت (ع) _ توسل به پيامبر (ص) و اهل‌بيت (ع) _ اقرار به گناه _ پافشاري _ پاكيزگي كسب و خوراك _ اجتماع در دعا _ عمل همراه دعا _ دعاهاي وارده مانند: كميل، صباح، ابوحمزه ثمالي، مناجات شعبانيه، دعاي عرفه، ندبه و بسياري ديگر از دعاها كه در كتاب شريف مفاتيح‌الجنان ضبط شده است _ ايام، اوقات و مناسبت‌هاي ويژه زماني.

 نقش و جايگاه وقت و زمان در عبادت و دعا

اكنون به موضوع اصلي اين مقاله كه ارتباط استجابت دعا با شب قدر و ليالي متبركه است مي‌پردازيم. پيش از ورود به اين بحث، نخست لازم است كه اهميت زمان دردعا مشخص گردد، سپس به برخي از اوقات مستحسن و شايسته كه مورد سفارش و توصيه پروردگار و پيامبر (ص) و اولياء دين مي‌باشد، اشاره كرده و آنگاه اهميت و جايگاه و ويژگي شب قدر روشن شود، تا بتوانيم دورنماي بهتري از تناسب و رابطه‌اي كه استجابت دعا مي‌تواند، با اين شب داشته باشد، به دست آيد.

 به طور كلي اوقات متبرك در اسلام دو نوع مي‌باشد:

  • اوقات عام: شامل: ايام هفته و ماه‌ها و فصول و شب، سحر، صبح، ظهر و مغرب. برخي از اين موارد عبارتند از: روزهاي جمعه- شب جمعه- فصل نيايش: (رجب، شعبان، رمضان)، ماه مبارك رمضان، ذيحجه، محرم، صفر و...
  • اوقات خاص: شامل: اعياد و وفات اسلامي. ايام‌البيض (13،14،15 ماه رجب)، شب قدر، روز مبعث، روز مباهله، روز عرفه، روز استفتاح (15 رجب)

 اين اوقات و ايام كه برخي به لحاظ اشخاص بزرگ و اولياء دين و برخي به واسطه علت ماواءالطبيعي كه شارع مقدس بر حقيقت و فلسفه آن اشراف داشته و ديگر انسان‌ها از درك و فهم آن عاجزند، داراي ويژگي معنوي و خاصيتي روحاني‌اند، به طوري كه دعا كردن و درخواست‌ عاجزانه بندگان در اين اوقات، با ماهيت زنده و فعال آن و دعا را منشأ اثر مي‌سازد. و به طور كلي در اديان الهي و اسلام، زمان از ويژگي‌ فعالي برخوردار است. در شب قدر روح و فرشتگان الهي به زمين نازل مي‌شوند، كه مي‌تواند بزرگترين و مهم‌ترين خواسته‌هاي بندگان را با شفاعت خود به هدف استجابت برسانند. در وقت سحر بركات و فيوضات معنوي و ملكوتي متوجه جهان مي‌شود كه چون دعايي خوانده شود، بيشتر در معرض استجابت قرار مي‌گيرد. بدين لحاظ همواره به شب‌خيزي و شب‌زنده‌داري و تهجد، صبح‌خيزي و دعا و نماز و اذكار خاصي در اين اوقات سفارش و وارد شده است.

اولياء و عارفان بيدل و بزرگان دين همواره بر اهميت اين اوقات واقف بوده و از بهره‌هاي معنوي و فيوضات روحاني آن با غنيمت داشتن آن، برخوردار بوده‌اند.

حاصل آنكه در راه سير و سلوك معنوي و عارفانه اهميت وقت و زمان به حدي است كه بدون توجه به آن نمي‌توان مراحل و مقامات روحي و عرفاني را طي نمود و عارف كامل و انسان جامع كسي است كه بر اين اوقات اشراف يافته و با درك و استفاده بهينه و مطلوب و كافي از آن‌ها، شريعت خود را به طريقت و سپس وصول حقيقت پيوند زند. چنين شناختي در حقيقت گام نخست در سلوك عرفاني به شمار مي‌رود.

ارتباط ميان شب قدر و استجابت دعا

اكنون كه اهميت وقت و زمان را در توسلات و دعا و مناجات و به طور كلي عبادت دانستيم، شايسته است اندكي نيز پيرامون اهميت شب و ارزش آن سخن گوييم. چرا كه مفهوم شب علاوه بر زمان آن در طول شبانه روز در ميان بيشتر اقوام و ملل از جايگاه ارزشمند و به‌سزايي برخوردار است. مطالعات نشان مي‌دهد كه بيشتر فيوضات و اشراقات اولياء‌الله و بزرگان در اين وقت شب- صورت گرفته است.

در مورد اساطير يونان به خدايي برمي‌خوريم كه «آپولو» نام دارد. آپولو خداي مجسم عقل و منطق بوده و تصوير كاملي از روح يونان باستان است.

از او هميشه با تاريكي و شب ياد مي‌شود و به صراحت در تاريخ يونان باستان آمده است كه زمان شفاگرفتن از آپولو در معبد او، نيمه‌هاي شب بوده است. در آناتولي نيز سنت‌هايي قديمي وجود داشتند كه بر اساس آن كاهنان با خداي خود «آپولو» در شامگاهان محبوس مي‌شدند. صبح روز بعد، هنگامي كه كاهنه از معبد بيرون مي‌آمد، به دليل يگانگي افسانه‌اي‌اش با آپولو در طول شب، قادر به پيشگويي بود.

همچنين در مورد «اورفئوس» كاهنيكه جان نثار آپولو بوده است، نقل شده كه عادت او اين بود كه در نيمه شب بيدار مي‌شد و از كوه بالا رفته و سعي مي‌كرد هنگام سپيده‌دم در يك نظر خداي خود را رؤيت كند. همچنين در يونان باستان، شعري نيز توسط فيثاغورثيان جنوب ايتاليا نوشته شده كه مي‌گويد: آپولو قدرت الهاميش را با شب شريك است.

در كاريا مراكزي وجود داشت، مانند خانه‌هاي مخصوصي كه (incubation) ناميده مي‌شد. اين محل در نهايت خاموشي بود. مردم در آن مانند حيواني در لانه خود، دراز مي‌كشيدند و در خاموشي كه مهلك بود، شفا مي‌گرفتند 13.

در اسلام نيز هنگامه شب از ارزش و جايگاه خاصي در ساير اوقات شبانه‌روز، برخوردار است، به طوري كه خداوندتعالي سوره‌اي اختصاصاً با نام «الليل» نازل فرموده و در روايات اسلامي اوراد و اذكار و اعمال ويژه‌اي چون نماز شب بدان اختصاص يافته است. در روايتي وارد شده كه: «شرف مؤمن نماز شب است.» و: «هر كس عذري دارد مي‌تواند، نماز شب خود را قبل از نيمه‌شب و قبل از خواب بخواند.» تا اين وقت عزيز از دست او نرود. و نيز در ميان روايات نماز شب داراي اين خصوصيات ويژه‌ مي‌باشد: روش پيامبران و صالحان است. زينت آخرت است. اخلاق پيامبران است. گناهاني را كه انسان در طول روز مرتكب شده، از ميان مي‌برد.

با اين توضيح هنگامي كه خداوند در سوره قدر مي‌فرمايد: انا انزلناه في‌ليله‌القدر. ارتباط ميان نزول بركات و آيات الهي، و شب و قدر به خوبي معلوم مي‌شود و نيز ارزش توسل و تمسك به خداوند در اين وقت عزيز و تأثيري كه مي‌تواند در استجابت دعا و رفع حوائج و نيازها داشته باشد، مشخص مي‌گردد. به همين خاطر در روايت وارد شده است كه: «نيمي از شب كه بگذرد، يا از اول شب تا آخر شب، زمان استجابت دعا مي‌باشد 14.»

مرا درين ظلمات آنكه راهنمايي كرد

نياز نيم‌شبي بود و گريه سحري «حافظ»

در سوره قدر نيز، خداوند تعالي، شب قدر را قرين نزول ملائكه و روح و برتر از هزار ماه دانسته است و شايد ارتباط ميان شب و قدر به معناي ارزش، همان مطلق شب‌ها به لحاظ ارزشمندي باشد و نيز ممكن است، پنهان ماندن شب قدر در ميان ساير شب‌ها در طول سال، از اين بابت باشد كه به نحو كلي ارزش و قدر شب به عنوان مناسب‌ترين زمان استجابت دعا شناسانده شود.

البته ترديدي نيست كه بر طبق روايات اسلامي شب قدر در ماه مبارك رمضان و در ميان يكي از شب‌هاي 19 و 21 و 23 اين ماه مبارك نهان است و بسياري از مفسرين در اين موضوع اتفاق نظر دارند.

 پی نوشت:

  1. فصلنامه ناقد- سال اول- ش 3- خرداد 83-ص 207.
  2. همان مدرك.
  3. معاش‌السالكين-ص 27.
  4. انوارالملكوت-ص 289.
  5. سوره مؤمن- آيه 62: «مرا بخوانيد، تا اجابتتان كنم.»
  6. سوره اعراف- آيه 55: «پروردگار خود را فراخوان با تضرع و زاري در پنهاني»
  7. سوره فرقان- آيه 77: «بگو اي پيامبر، اگر دعاي شما نبود، پروردگار من با شما كاري نداشت.»
  8. مجلسي- محمدباقر- بحارالانوار-ج 82- ص 164.
  9. سوره ذاريات- آيه 56: «و نيافريديم جن و انس را مگر براي بندگي و عبادت»
  10. اصول كافي- ج 2.
  11. ينابيع الحكمه- حديث 3376.
  12. در مورد اين موضوع گفته‌اند كه در كعبه در اين روز بر روي مردم باز مي‌شود و عده‌اي گفته‌اند: زبان حضرت عيسي (ع) در اين روز گشوده شد.
  13. كينگزلي پيتر- زواياي تاريك حكمت- ترجمه دل‌آرا قهرمان و شراره معصومي، انتشارات سخن- 1385- چاپ دوم- تهران.
  14. اصول كافي- ج 1- ص 228.

شهادت حضرت علی بن ابیطالب (ع)

شهادت امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب برشیعیان جهان تسلیت باد

  يکي از حوادث بزرگ ماه رمضان شهادت مولاي متقيان علي (عليه السلام) است، او از ياران با وفاي پيامبر (صلي الله عليه و آله) و وصي و وزير و ابن عم و داماد آن حضرت بوده که پيامبر (صلي الله عليه و آله) در حق پسر عمش فرمود: «ان هذا اخي و وصيي و وزيري و خليفتي فيکم فاسمعوا له و اطيعوا»، همانا علي (عليه السلام) برادر و وصي و وزير و خليفه من است در ميان شما از او بشنويد و او را اطاعت کنيد. (1)

 مطلب جالب و قابل تذکر اين است که آن حضرت مساله شهادت خويش را خبر داد، صاحب کشف الغمه از کرامات حضرت علي (عليه السلام) نقل مي‏نمايد: وقتي حضرت از قتال خوارج نهروان به کوفه برگشت، در ماه مبارک رمضان داخل مسجد شد، پس از دو رکعت نماز به منبر تشريف برد، خطبه بسيار زيبائي قرائت فرمود: «فخطب خطبة حسناء» آنگاه رو به فرزندش حضرت مجتبي (عليه السلام) کرد، فرمود يا ابا محمد چقدر از ماه رمضان رفته؟ عرض کرد سيزده روز يا امير المؤمنين، سپس از امام حسين (عليه السلام) پرسيد يا ابا عبد الله چقدر از اين ماه مانده، عرض کرد هفده روز يا امير المؤمنين، آنگاه امام (عليه السلام) دست مبارک خويش را به محاسن شريف خويش گذاشت که در آن حال سفيد بود فرمود: اين محاسنم به خونم خضاب خواهد شد، سپس اين بيت را در مورد قاتلش فرمود: اريد حياته و يريد قتلي خليلي من عذيري من مراد (2)

 من خواستار حيات و زندگي او هستم و او قصد جانم مي‏کند، کسي که مورد علاقه من بود و او ابن ملجم مرادي است.

 «ثم قال: هذا و الله قاتلي‏»، سپس اشاره به او فرمود: اين قاتلم مي‏باشد، گفتند يا امير المؤمنين آيا او را نمي‏کشي، فرمود: او که هنوز با من کاري نکرده است. (3)

عبدالرحمان بن ملجم مرادي لعنة الله عليه وقتي اين کلمات را شنيد سخت ترسيد و خاموش نشست تا آن حضرت از منبر فرود آمد، پس آن ملعون برخاست‏به عجله در برابر آن حضرت بايستاد و عرض کرد يا امير المؤمنين من حاضرم و در خدمت‏شما هستم، اين دست راست و چپ من است که در مقابل شما است، قطع کن دستهايم را و يا من را به قتل برسان، امام فرمود: چگونه تو را بکشم و حال آنکه جرمي از تو بر من واقع نشده است و اگر هم بدانم تو قاتل من هستي تو را نخواهم کشت، لکن بگو آيا از جهوداني زني حاضنه داشتي؟ و روزي از روزها به تو خطاب کرد: «اي برادر کشنده شتر ثمود؟» عرض کرد چنين بود يا امير المؤمنين، حضرت ديگر سخن نگفت. (4)

  پیشگویی پیامبر از شهادت امام علی (ع)

شهادت مولی علی (ع) را پیامبر اکرم (ص) به هنگام نزول آیه ۱ و ۲ سوره عنکبوت پیشگویی کرده بود، که سخن از امتحان است.

مولی علی (ع) با یادآوری خاطره‏ای از پیامبر، مسئله شهادت خود را پرسید.

فرمود آیا پس از اتمام «جنگ احد» که من سعادت شهادت را نداشتم، و بر من گران آمد، شما نفرمودید بشارت باد بر تو که شهادت در انتظارت نشسته است؟!

پیامبر (ص) فرمود: همینطور است! حال بگو «فکیف صبرک اذن‏» در آن هنگام صبرت چگونه است؟ مولی (ع) گفت: شهادت جای شکیبایی و صبر ندارد، بلکه جای شکر و سپاس دارد. (5)

در روایتی جابر بن عبدالله انصاری آورده است که پیامبر (ص) به امام علی (ع) فرمود: تو جانشین منی و تو را خواهند کشت و سرانجام این محاسنت‏به خون سرت خضاب خواهد شد. (6)

در روایتی آمده است عایشه گوید: «رایت النبی التزم علیا و قبله‏» پیامبر را دیدم، علی (ع) را در آغوش گرفته، او را می‏بوسد و می‏فرماید: «بابی الوحید الشهید» پدرم فدای شهید تنها! (7)

در روایاتی پیامبر (ص) قاتل امیرمؤمنان علی (ع) را شقی‏ترین مردم و یا شقی‏ترین این امت نامیده است. (8)

 

آگاهی امام علی (ع) از شهادت خود

و شخص امیرمؤمنان علی (ع) نیز بارها شهادت خود را پیشگویی کرده بود و فرموده بود که محاسنم به خون سرم خضاب خواهد شد و کاملا قاتل خویش را می‏شناخت!

در آخرین ماه رمضان عمر مبارکش، که در شب بیست و یکم آن به شهادت رسید فرمود:

 «اتاکم شهر رمضان و هو سید الشهور و اول السنه‏» ماه رمضان فرا رسید که بهترین ماهها است و اول سال «سالکان الی الله‏» است «و فیه تدور رمی السلطان‏» آسیاب ذات مقدس ربوبی در آن می‏چرخد، کنایه از آنکه خداوند احسانش را بین بندگان خود به گردش درآورده است. «الا و انکم حاجوا العام صفا واحدا و آیه ذلک انی لست فیکم‏» امسال حج انجام می‏دهید به آن نشانه که دیگر علی را در جمع خود نمی‏بینید. (9)

امام علی (ع) یک عمر بی‏صبرانه در انتظار شهادت بود و در آخرین رمضان حال و هوای دیگری داشت، هر روزی که از ماه رمضان می‏گذشت، زمان وصل حضرت نزدیک می‏ شد، او حال ویژه‏ای می‏ یافت.

شب نوزدهم میهمان دخترش «ام کلثوم‏» بود و با ساده‏ترین افطار، روزه‏اش را به اتمام رساند و تا صبح بیدار بود.

دخترش به بابا عرض کرد: «ما هذا الذی قد اسهرک؟» چرا امشب بیداری؟ چه حادثه‏ای بیدارت نگاه داشته است؟

حضرت فرمود: «انی مقتول لو قد اصبحت‏» به هنگام صبح بر من ضربت‏خواهند زد، ضربتی که به شهادت ختم می‏گردد. (10)

 آن شب جهان هستی نگران علی (ع) بود! مرغابیها به هنگام خروج مولی از خانه ناله زدند، گوئیا به آنان الهام شده بود که مولی را از دست می‏دهند.

مولی به نماز صبح ایستاد، سوره حمد را خواند، سپس سوره انبیاء را آغاز کرد و یازده آیه خوانده بود که ناگاه اشقی الاولین والآخرین، ضربت‏بر فرق نازنینش فرود آورد. (11)

 به نماز بست قامت که نهد به عرش پا را

به خدا علی نبیند به نماز جز خدا را

به نماز آخرینش چه گذشت من ندانم

که ندای دعوت آمد شه ملک لافتی را

همه اهلبیت عصمت زسرا برون دویدند

ابتـا و وا علـیا بنمود پر فضـا را

 

 تنها جمله‏ای که به هنگام فرود آمدن ضربت‏بر فرق نازنین علی (ع) از حضرت شنیده شد، این بود که «فزت و رب الکعبه‏» به خدای کعبه رستگار شدم! (12)

 «فائز» برنده مرحله پایانی مسابقه است و فرق آن با «فلاح‏» این است که فلاح از بند رستن است. چه بسا کسانی که در مراحلی از یک مسابقه برنده باشند، اما سرانجام در مرحله پایانی ببازند، برنده واقعی آن است که در مرحله پایانی مدال پیروزی را نصیب خود سازد، و امام علی (ع) خود را برنده این مرحله می‏داند.

 

رفتار مولی در فاصله ضربت تا شهادت

و اینک فهرستی از رفتار مولی (ع) از زمان ضربت تا شهادت:

 ۱- گفتن جمله «فزت و رب الکعبه‏» به هنگام فرود آمدن ضربت.

 ۲- فرمود: «لایفوتنکم الرجل‏» ابن ملجم را دستگیر کنید. (13)

این بزرگترین توطئه گر و شقی‏ترین که انسانیت را به ماتم نشاند، نباید از معرکه بگریزد، باید دستگیر گشته به سزای جنایت ننگین خود برسد.

 ۳- سفارش به برخورد انسانی با قاتل «اطیبوا طعامه و الینوا فراشه‏» (۱4) غذاهای خوب و بستر نرم به او دهید.

و در روایتی هست فرمود: «اطعموه من طعامی و اسقوه من شرابی‏» (۱5) از همان غذایی که به من می‏دهید و با همان نوشیدنی که از من پذیرایی می‏کنید، از قاتلم پذیرایی کنید.

 ۴- سفارش فرمود: «ایاکم و المثله...» او را شکنجه نکنید، اعضایش را نبرید، نگوئید چون علی را کشته باید او را تکه تکه کنیم که پیامبر (ص) فرمود: سگ هار را هم مثله نکنید. (۱6)

 ۵- فرمود ابن ملجم را نزدم بیاورید، او را نزد مولی آوردند.

حضرت به او فرمود: «ای عدوالله لم احسن الیک‏» هان دشمن خدا آیا به تو احسان نکردم؟ گفت: بله.

سپس فرمود: «فما حملک علی هذا؟» چه چیزی تو را به این جنایت وا داشت؟

این شقی پست پاسخ داد که شمشیرم را چهل روز تیز کردم و از خدا خواستم که بدترین خلق خدا را با آن بکشم!

مولی علی (ع) فرمود: تو خود بدترین خلق خدایی و با همین شمشیر کشته خواهی شد. (۱7)

 ۶- برای مولی طبیب آوردند، طبیب تا زخم مولی را دید گفت: «وصیتی دارید بفرمائید» که دیگر کار تمام است و زخم به مغز رسیده است. (۱8)

 ۷- برخی از سفارشها و وصایایی که در این مدت فرموده است عبارتند از: سفارش به تقوی و پرهیز از دلبستگی به دنیا و زهد در آن، کار برای خدا، یار مظلوم و دشمن ظالم بودن، دعوت به نظم و برنامه ریزی در زندگی، تلاش برای ایجاد آشتی و صفا در جامعه، سفارش به زندگی و تامین نیاز یتیمان، سفارش به همسایه شایسته بودن، سفارش به انس و عمل به قرآن، سفارش به انس و عمل به قرآن، سفارش به انس و عمل به قرآن، سفارش به خانه خدا و حج، سفارش به جهاد با مال و جان و زبان در راه خدا، سفارش به صمیمیت و دوستی و پرهیز از قهر و کینه توزی، سفارش به اینکه در قصاص ابن ملجم زیاده روی نشده، او را به یک ضربت‏بکشید که او بیش از یک ضربت نزده است، سفارش به زکوه، سفارش به رسیدگی به مشکل فقرا و محرومان، سفارش به حمایت از ذریه پیامبر و دفاع از آنها، سفارش به تکریم اصحاب شایسته پیامبر اکرم (ص)،

سفارش به برخورد شایسته با زنان، سفارش به انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر و اینکه پیامدترک آن بسیار وخیم است، سفارش به توحید و دوری از شرک به هر نوع آن، سفارش به برپایی سنت پیامبر (ص)،

سفارش به حریم نگهداری برای ذات تقدس ربوبی در آشکار و نهان، سفارش به روزه که زکات بدن است، سفارش به شرکت در مجالس ذکر و یاد خدا، سفارش به گذشت، سفارش به زندگی انسانی با مردم. (۱9)

اینها برخی از وصایای مولی علی (ع) چه به صورت جمعی و یا به صورت فردی در این مدت بوده است.

 ۸- اندکی قبل از شهادت فرمود: مرگ برای من میهمان ناخوانده و ناشناس نیست، مثل من و مرگ، مثل لب تشنه‏ای است که بعد مدتها به آب برسد و همانند کسی است که گمشده ارزشمندی داشته باشد و بعد مدتها آن را بیابد. (20)

 ۹- و سرانجام آخرین جمله‏ای را که فرمود و به دیدار خدا رفت این بود که: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله‏» این جملات را گفت و در شب جمعه ۲۱ رمضان سال چهل هجرت جهان انسانیت را به داغ نشاند و به فراق ابدی خود مبتلا ساخت. (21)

 پی نوشت:

1- رمضان در تاريخ، ص 254.

2 و 3- کشف الغمه، ص 414.

4- وقايع الايام خياباني تبريزي، ص 555- سپس اين شعر را انشاء کرد، و خطاب به نفس خويش و چنين فرمود:

اشدد حيازيمک للموت فان الموت لا قيکا

و لا تجزع عن الموت اذا حل بناديکا

اي علي: کمر همتت را براي مرگ محکم ببند، زيرا بالاخره مرگ به ملاقات تو خواهد آمد، و اظهار عجز مکن از مرگ، آن هنگام که به سراغ تو آمد و تو را در بر گرفت.

5- نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶; بحارالانوار، ج‏۴۱، ص‏۷.

6- المعجم الکبیر، ج‏۲، ص‏۲۴۷.

7- تاریخ دمشق، ج‏۴۲، ص‏۵۴۹.

8- اسد الغابه، ج‏۴، ص‏۱۱۰; تاریخ دمشق، ج‏۴۲، ص‏۵۵۰; السیره‏النبویه ابن هشام، ج‏۲، ص‏۲۴۹.

9- الارشاد، ج‏۱، ص‏۳۲۰; المناقب ابن شهر آشوب، ج‏۲، ص‏۲۷۱.

10- الارشاد، ج‏۱، ص‏۱۶; اعلام الوری، ج‏۱، ص‏۳۱۰.

11- موسوعه الامام علی بن ابی طالب، ج‏۷، ص‏۲۳۹.

12- بحارالانوار، ج‏۴۲، ص‏۲۸۸.

13- الامامه والسیاسه ج‏۱، ص‏۱۸۰.

 14. انساب الاشراف، ج‏۳، ص‏۲۵۶; الامامه والسیاسه، ج‏۱، ص‏۱۸۱.

 15. کشف الغمه، ج‏۲، ص‏۵۹.

 16. نهج البلاغه، نامه‏۴۷; الکامل فی التاریخ، ج‏۲، ص‏۴۳۵.

 17. تاریخ طبری، ج‏۵، ص‏۱۴۵; الکامل فی التاریخ، ج‏۲، ص‏۴۳۵.

 18. مقاتل الطالبیین، ص‏۵۱; الاستیعاب، ج‏۲، ص‏۲۲۱.

 19. موسوعه الامام علی بن ابی‏طالب، ج‏۷، از صفحه ۲۵۴ تا صفحه‏۲۶۳.

20- نهج البلاغه، نامه ۲۳; بحارالانوار، ج‏۴۲، ص‏۲۵۴.

21- بحارالانوار، ج‏۴۲، ص‏۲۹۰.

ولادت امام حسن مجتبی (ع)

خجسته میلاد مسعود کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی مبارکباد

 

پيش از اين در تاريخ زندگانى پيامبر بزرگوار اسلام در حوادث سال سوم هجرت ذكر شد كه سبط اكبر آن حضرت، امام حسن (ع)، در سال سوم به دنيا آمد، و مشهور آن است كه اين مولود فرخنده در شب نيمه ماه رمضان بهترين ماههاى خدامتولد شده، و البته در اين باره در كتابهاى شيعه و سنت اقوال ديگرى هم نقل شده كه خلاف مشهور است (1).

 داستان ولادت و مراسم نامگذارى

 تاریخ ولادت: نیمه ماه مبارک رمضان سال 3 هجری. محل ولادت: مدینه طیبه (1)

و اما داستان ولادت به گونه ‏اى كه در روايات شيخ صدوق (ره) در امالى و علل و عيون اخبار الرضا (ع) و روايات ديگر محدثين شيعه و اهل سنت آمده و از امام سجاد (ع) روايت شده اين گونه است كه فرمود: چون فاطمه (س) فرزندش حسن را به دنيا آورد، به پدرش على (ع) عرض كرد: نامى براى او بگذار، على (ع) فرمود: من چنان نيستم كه در مورد نامگذارى او به رسول خدا پيشى گرفته و سبقت جويم. در اين وقت رسول خدا (ص) بيامد، و آن كودك را در پارچه زردى پيچيده، به نزد آن حضرت بردند. حضرت فرمود: مگر من به شما نگفته بودم كه او را در پارچه زردنپيچيد؟ سپس آن پارچه را به كنارى افكند و پارچه سفيدى گرفته و كودك را در آن پيچيد، آنگاه رو به على (ع) كرده فرمود: آيا او را نامگذارى كرده ‏اى؟

عرض كرد: من در نامگذارى وى به شما پيشى نمى ‏گرفتم!

رسول خدا (ص) فرمود: من هم در نامگذارى وى بر خدا سبقت نمى‏ جويم!

در اين وقت خداى تبارك و تعالى به جبرئيل وحى فرمود كه براى محمد پسرى متولد شده، به نزد وى برو و سلامش برسان و تبريك و تهنيت گوى و به وى بگو: براستى كه على نزد تو به منزله هارون است از موسى، پس او را به نام پسر هارون نام بنه!

 جبرئيل از آسمان فرود آمد و از سوى خداى تعالى به وى تهنيت گفت و سپس اظهار داشت: خداى تبارك و تعالى تو را مأمور كرده كه او را به نام پسر هارون نام بگذارى. رسول خدا (ص) پرسيد: نام پسر هارون چيست؟ عرض كرد: «شبر». فرمود: زبان من عربى است؟ عرض كرد: نامش را «حسن» بگذار، و رسول خدا (ص) او را حسن ناميد... (2)

 و در برابر اين روايت، روايات ديگرى هم در كتابهاى علماى شيعه و اهل سنت آمده كه چون حسن (ع) به دنيا آمد، على (ع) او را «حرب» ناميد، و چون رسول خدا (ص) اطلاع يافت به على (ع) دستور داد آن نام را به «حسن» تغيير دهد... (3)

 و يا اينكه على (ع) نام اين نوزاد را «حمزه» گذارد و چون حسين به دنيا آمد نام او را «جعفر» گذارد، و پس از آن رسول خدا (ص) على (ع) راطلبيده و به او فرمود: به من دستور داده شده كه نام اين فرزند خود را تغيير دهم، سپس به على (ع) دستور داد كه نام آن دو را «حسن» و «حسين» بگذارد، و على (ع) نيز به دستور آن حضرت عمل كرد... (4)

 ولى همان گونه كه صاحب كشف الغمه گفته است، اين مطلب بعيد به نظر مى‏رسد، و خلاف مشهور و ضعيف است، و مشهور همان است كه در روايت بالا ذكر شد، و باقر شريف در كتاب حياة الحسن اين گونه روايات را از موضوعات و جعليات دانسته و دليلهايى بر اين مطلب ذكر كرده كه بهتر است براى اطلاع بيشتر به همان كتاب مراجعه نماييد. (5)

 و در روايات بسيارى از طريق اهل سنت آمده كه اين دو نام شريف «حسن» و «حسين» در جاهليت سابقه نداشته و از نامهاى بهشتى است، و متن يكى از آن روايات كه طبرى در كتاب ذخائر العقبى روايت كرده، اين گونه است كه عمران بن سليمان گفته: «الحسن و الحسين اسمان من اسماء اهل الجنة، ما سميت بهما فى الجاهلية» (6)

(حسن و حسين دو نام از نامهاى اهل بهشت است كه در زمان جاهليت سابقه نداشته است.)

 انجام مراسم دينى و سنتهاى مذهبى

از جمله سنتهاى اسلامى درباره نوزاد، گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ اوست كه رسول خدا (ص) اين سنت را درباره اين نوزاد عزيز انجام داد، و پس از اينكه او را به دست آن حضرت دادند، در گوش راستش ‏اذان و در گوش چپ او اقامه گفت (7).

و نيز براى نوزاد جديد عقيقه كرد (يعنى گوسفندى براى او قربانى كرد) (8) و يك ران آن را به قابله داد، و در برخى از روايات است كه اين كار را در روز هفتم انجام داد (9).

و در روايت كلينى (ره) در كافى اين گونه است كه پس از عقيقه اين دعا را خواند: «...بسم الله عقيقة عن الحسن»(به نام خدا اين عقيقه ‏اى است از حسن...)

و به دنبال آن نيز اين دعا را خواند: «اللهم عظمها بعظمه، و دمها بدمه، و شعرها بشعره، اللهم اجعله وقاءا لمحمد و آله» (10)

(خدايا استخوان آن در برابر استخوان اين نوزاد، و گوشتش در برابر گوشت وى، و خونش در برابر خون او، و مويش در برابر موى او، خدايا آن را وسيله حفاظتى براى محمد و خاندانش قرار ده.)

و همچنين رسول خدا (ص) دستور داد موى سر نوزاد را در روز هفتم بتراشند و هم وزن آن نقره صدقه دهند، و سپس بر سر نوزاد «خلوق» ـ كه نوعى عطر مخلوط بوده ـماليد، و به دنبال آن به عنوان مذمت از رسم و شيوه معمول آن زمان كه خون بر سر نوزاد مى‏ ماليدند به اسماء كه راوى حديث است فرمود: «يا اسماء الدم فعل الجاهلية»

(اى اسماء ماليدن خون بر سر نوزاد از كارهاى زمان جاهليت است!)

 و در پاره‏ اى از روايات اهل سنت آمده كه در روز هفتم مراسم ختنه نوزاد نيز انجام شد (11)، ولى ظاهر روايات شيعه آن است كه از جمله مختصات ائمه دين (ع) آن بوده كه «مختون»(يعنى ختنه شده) به دنيا مى‏ آمدند، جز آنكه به عنوان استحباب و سنت، صورتى (12) از اين كار را انجام مى ‏دادند... (13)

 و از جمله سنتهاى نوزاد در اسلام تعويذ او به دعاست، يعنى براى سلامتى و حفظ او از چشم زخم و شياطين جنى و انسى به وسيله خواندن يا نوشتن دعا او را در پناه خدا قرار داده و به خدا مى‏ سپارند.

 و طبق روايات بسيارى كه در كتابهاى شيعه و اهل سنت آمده، رسول خدا (ص) دو فرزند خود حسن و حسين (ع) را به اين دعا تعويذ فرمود: «اعيذ كما بكلمات الله التامة من كل شيطان وهامة و من كل عين لامة» (14)

(شما را پناه مى‏دهم به كلمات تامه و كامله پروردگار از هر شيطان بدخواهى و از هر چشم زخمى.)

و در روايت ديگرى است كه اين گونه مى ‏فرمود: «اعيذ كما من عين العاين و نفس النافس» (15)

(شما را پناه مى ‏دهم از چشم چشم زن، و نفس نفس زن.)

 

كنيه و القاب

و از جمله آداب و سنتهاى ولادت نوزاد پس از نامگذارى، تعيين كنيه‏ براى اوست كه طبق حديثى، امام باقر (ع) فرمود: «انا لنكنى اولادنا فى صغرهم مخافة النبز ان يلحق بهم» (16)

(ما براى فرزندانمان در كودكى كنيه قرار مى‏دهيم، از ترس آنكه مبادا در بزرگى دچار لقبهاى ناخوشايند گردند.)

و كنيه آن حضرت بر طبق روايات بسيارى «ابو محمد» بوده و كنيه ديگرى نداشته است.

و اما القاب آن حضرت بدين شرح است: سبط، زكى، مجتبى، سيد، تقى، طيب، ولى...

و مرحوم اربلى در كتاب كشف الغمة پس از نقل كنيه و القاب آن حضرت از روى كتابهاى اهل سنت گفته است: مشهورترين اين القاب «تقى» است و بهترين و شايسته ‏ترين آنها همان است كه رسول خدا (ص) او را بدان ملقب فرمود و آن «سيد» است. (17)

نگارنده گويد: ظاهرا نظر مرحوم اربلى به روايتى است كه راويان اهل سنت و ديگران از ابوبكر روايت كرده‏ اند كه گويد: شنيدم از رسول خدا (ص) در حالى كه بر فراز منبر بود و امام حسن (ع) در كنار او نشسته بود كه گاه به مردم نگاه مى ‏كرد و گاه به فرزندش حسن (ع) و سپس مى‏ فرمود: «ان ابنى هذا سيد و لعل الله ان يصلح به ما بين فئتين عظيمتين» (18)

(اين پسرم «سيد» است و اميد است خداوند به وسيله او ميان دو گروه بزرگ را اصلاح كند.)

 و جالب اينجاست كه ابن اثير جزرى به دنبال ذكر اين حديث گويد: «و اى شرف اعظم من شرف من سماه رسول الله (ص) سيدا» (19)

 (چه شرفى بالاتر از شرافت كسى كه رسول خدا (ص) او را «سيد» بنامد). (*2)

 

پى ‏نوشت‏:

  1. مستدرك حاكم، ج 3، ص 169، اسد الغابه، ج 2، ص 9، اكمال الرجال خطيب تبريزى، ص 627، حياة الامام الحسن، ج 1، ص.59
  2. بحار الانوار، ج 43، ص 238، و به همين مضمون روايات بسيارى در كتب اهل سنت نقل شده كه بيشتر آنها در ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 492 به بعد ذكر شده است.
  3. بحار الانوار، ج 43، ص 251، حياة الحسن باقر شريف، ج 1، ص 63، ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 501 ـ.492
  4. بحار الانوار، ج 43، ص 255، ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص.498
  5. حياة الامام الحسن بن على، ج 1، ص.63
  6. ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 488 و حياة الامام الحسن بن على، ج 1، ص 63. و در مناقب ابن شهرآشوب از عمران بن سليمان و عمرو بن ثابت نقل كرده كه گفته‏اند: «ان الحسن و الحسين اسمان من اسامى اهل الجنة و لم يكونا فى الدنيا»
  7. بحار الانوار، ج 43، ص 239، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 391، صحيح ترمذى، ج 1، ص 286، صحيح ابى داود، ج 33، ص 214، احقاق الحق، ج 11، صص 8 ـ.6
  8. و در برخى از روايات شيعه و اهل سنت آمده كه دو گوسفند براى حسن (ع) و دو گوسفند براى حسين (ع) قربانى كرد، ولى روايت يك گوسفند مشهورتر و از نظر سند هم قوى‏تر از روايات ديگر است، چنانچه در حياة الامام الحسن نيز بدان تصريح كرده است.

9 و 10. بحار الانوار، ج 43، صص 239 و 250 و 257. حياة الامام، ج 1، ص 64. ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 17 ـ.511

  1. نور الابصار، ص 108، و ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 519 به نقل از مفتاح النجا بدخشى.
  2. و به تعبير روايات «امرار موسى» مى‏كرده‏اند.
  3. سفينة البحار، ج 1، ص.379
  4. سفينه، ج 2، ص 287 و ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 520 و 524 و.527
  5. ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص.527
  6. حياة الامام الحسن (ع)، ج 1، ص.65
  7. بحار الانوار، ج 43، ص.255
  8. الاصابه، ج 1، ص 329، مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 44، بحار الانوار، ج 43، صص 305 و.299
  9. اسد الغابة، ج 2، ص.13

رحلت حضرت خدیجه (س)

سالروز وفات زوجه رسول الله و ام الزهراء حضرت خدیجه کبری تسلیت باد

  ولادت و خانواده

خديجه (س) 68 سال قبل از هجرت بدنيا آمد. خانواده‏ اي که‏ خديجه را پرورش داد، از نظر شرافت‏ خانوادگي و نسبت‏هاي‏ خويشاوندي، در شمار بزرگترين قبيله ‏هاي عرب جاي داشت. اين ‏خاندان در همه حجاز نفوذ داشت. آثار بزرگي و نجابت و شرافت ازکردار و گفتار خديجه پديدار بود.

خديجه از قبيله هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قريش ‏بودند. پدرش خويلدبن اسد قريشي نام داشت. مادرش فاطمه دخترزائد بن اصم بود.

اخلاق خديجه (س) خديجه در بين اقوام خود يگانه و ممتاز و ميان اقران کم نظيربود. او به فضيلت اخلاقي و پذيراي‏ هاي شايان بسيار معروف بود وبدين جهت زنان مکه به وي حسد مي‏ ورزيدند.

دخترت خويلد در سجايا و کمالات اخلاقي زبانزد و نمونه بود و به ‏حق ايشان کفو خوبي براي پيامبر (ص) بود. بي‏ ترديد مي‏ توان گفت‏که اين سجايا و فضايل اخلاقي سبب شد تا خديجه براي همسري پيامبراکرم (ص) شايسته شمرده شود. طبق روايات، او براي پيامبراکرم (ص) ياوري صادق بود.

   آيا خديجه (س) قبل از پيامبر (ص) ازدواج کرده بود؟

معروف است اولين کسي که به خواستگاري خديجه آمد يکي ازبزرگان عرب به نام «عتيق بن عائذ مخزومي‏» بود. او پس ازازدواج با خديجه، در جواني در گذشت و اموال بسياري براي خديجه ‏ارث گذاشت. پس از او «ابي‏هاله بن المنذر الاسدي‏» که يکي ازبزرگان قبيله خود او بود، با وي ازدواج کرد. ثمره اين پيوندفرزندي به نام «هند» بود که در کودکي در گذشت. ابي‏هاله‏ نيز پس از چندي، وفات يافت و ثروت بسيار از خويش بر جاي نهاد.

 هرچند اين مطلب که پيامبر اکرم (ص) سومين همسر خديجه بود وجز عايشه با دوشيزه‏اي ازدواج نکرد، نزد عامه و خاصه معروف است; ولي مورد تاييد همگان نيست. جمعي از مورخان و بزرگان، نظرمخالف دارند; براي مثال «ابوالقاسم کوفي‏»، «احمد بلاذري‏»، «علم الهدي‏»، (سيدمرتضي) در کتاب «شافي‏» و «شيخ طوسي‏» در «تلخيص شافي‏» آشکارا مي‏گويند که خديجه، هنگام ازدواج با پيامبر، «عذرا» بود. اين معنا را علامه‏ مجلسي نيز تاييد کرده است. او مي‏نويسد: «صاحب کتاب انوارو البدء» گفته است که زينب و رقيه دختران هاله، خواهر خديجه ‏بودند.

برخي از معاصران نيز چنين ادعا کرده ‏اند و براي اثبات ادعاي‏ خود کتابهايي نوشته‏ اند.

 آشنايي با حضرت محمد (ص) فضايل اخلاقي خديجه، بسياري از بزرگان و صاحب منصبان عرب رابه فکر ازدواج با وي مي‏ انداخت. ولي خاطرات همسر پيشين به وي‏ اجازه نمي‏ داد شوهري ديگر انتخاب کند. تا اينکه با مقامات‏ معنوي حضرت محمد (ص) آشنا شد و آن دو غلامي که براي تجارت‏ همراه پيامبر (ص) فرستاده بود، مطالب و معجزاتي که از وي‏ديده بودند، براي خديجه نقل کردند. خديجه فريفته اخلاق و کمال‏و مقامات معنوي پيامبر (ص) شد. البته او از يکي ازدانشمندان يهود و نيز ورقه بن نوفل، که از علماي بزرگ عرب وخويشان نزديک خديجه به شمار مي‏ رفت، در باره ظهور پيغمبرآخرالزمان و خاتم الانبيا (ص) مطالبي شنيده بود. همه اين ‏عوامل موجب شد تا خديجه حضرت محمد (ص) را به همسري خودانتخاب کند.

 ازدواج خديجه

زفاف خديجه با حضرت محمد (ص) 2 ماه و یا 75 روز پس از بازگشت ‏از سفر تجارت شام تحقق يافت. در آن زمان، حضرت‏ محمد (ص) 25 سال داشت و خديجه چهل ساله بود. ابن عباس سن ايشان را 28 سال‏ نقل مي‏ کند. هرچند بعضي از مورخان اهل‏ سنت‏ سعي مي‏ کنند اين سخن‏ را رد کنند; چون راوي آن محمد بن صائب کلبي از شيعيان است وآنها او را ضعيف مي‏دانند.

خديجه به سبب علاقه به حضرت محمد (ص) و مقام معنوي او بارسول خدا ازدواج کرد و تمام دارايي و مقام و جايگاه فاميلي خودرا فداي پيشرفت مقاصد همسرش ساخت.

در عقد ازدواج حضرت محمد (ص) و خديجه، عبدالله بن غنم به‏ آنها چنين تبريک گفت:

هنيئا مريئا يا خديجه قد جرت لک الطيرفيما کان منک باسعد

تزوجت‏خير البريه کلها و من ذا الذي في الناس مثل محمد؟

و بشر به البران عيسي بن مريم و موسي ابن عمران فياقرب موعد

اقرت به الکتاب قدما بانه رسول من البطحاء هادو مهتد

 گوارا باد بر تو اي خديجه که طالع تو سعادتمند بوده و بابهترين خلايق ازدواج کردي. چه کسي در ميان مردم همانند محمد (ص) است. محمد (ص) کسي است که حضرت عيسي و موسي به آمدنش ‏بشارت داده‏ اند و کتب آسماني به پيامبري او اقرار داشتند.

رسولي که سر از بطحاء (مکه) در مي‏ آورد و او هدايت کننده وهدايت‏ شونده است.

 

احترام پيغمبر خدا (ص) به خديجه

 احترام حضرت محمد (ص) به خديجه، به خاطر عقيده و ايمان اوبه توحيد بود.

خصال خديجه (س) خديجه از بزرگترين بانوان اسلام به شمار مي‏رود. او اولين زني‏ بود که به اسلام گرويد; چنان که علي‏ بن ابي‏طالب (ع) اولين‏ مردي بود که اسلام آورد. اولين زني که نماز خواند، خديجه بود. او انساني روشن بين و دور انديش بود. با گذشت، علاقه‏مند به‏ معنويات، وزين و با وقار، معتقد به حق و حقيقت و متمايل به‏ اخبار آسماني بود. همين شرافت‏ براي او بس که همسر رسول خدا (ص) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق يافت.

خديجه از کتب آسماني آگاهي داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را «ملکه بطحاء» مي‏گفتند. از نظر عقل و زيرکي نيزبرتري فوق العاده‏ اي داشت و مهمتر اينکه حتي قبل از اسلام وي را «طاهره‏» و «مبارکه‏» و «سيده زنان‏» مي‏خواندند.

 جالب اين است او از کساني بود که انتظار ظهور پيامبر اکرم (ص) مي ‏کشيد و هميشه از ورقه‏ بن نوفل و ديگر علما جوياي نشانه‏ هاي‏ نبوت مي‏شد. اشعار فصيح و پر معناي وي در شان پيامبر اکرم (ص) از علم و ادب و کمال و محبت او به آن بزرگوار حکايت مي‏کند.

 نمونه‏اي از اشعار خديجه در باره پيامبراکرم (ص) چنين است:

 فلوانني امسيت في کل نعمه و دامت لي الدنيا و تملک الاکاسره

فما سويت عندي جناح بعوضه اذا لم يکن عيني لعينک ناظره

 

اگر تمام نعمتهاي دنيا از آن من باشد و ملک و مملکت کسراها وپادشاهان را داشته باشم، در نظرم هيچ ارزش ندارد زماني که چشم‏به چشم تو نيافتند.

 ديگر خصوصيت‏ خديجه اين است که او داراي شم اقتصادي و روح‏ بازرگاني بود و آوازه شهرتش در اين امر به شام هم رسيده بود.

البته سجاياي اخلاقي حضرت خديجه چنان زياد است که قلم از بيان‏آن ناتوان است. پيامبر اکرم (ص) مي‏فرمايد: «افضل نساء اهل الجنه خديجه بنت‏ خويلد و فاطمه بنت محمد ومريم بنت عمران و آسيه بنت مزاحم.»

چه مي‏توان گفت در شان کسي که مايه آرامش و تسلاي خاطر رسول‏خدا (ص) بود؟! در تاريخ مي‏خوانيم: «حضرت محمد (ص) هر وقت از تکذيب قريش و اذيت‏هاي ايشان‏ محزون و آزرده مي‏ شدند، هيچ چيز آن حضرت را مسرور نمي‏کرد مگرياد خديجه; و هرگاه خديجه را مي‏ديد مسرور مي ‏شد»

ذهبي مي‏گويد: مناقب و فضايل خديجه بسيار است; او از جمله‏ زنان کامل، عاقل، والا، پاي‏بند به ديانت و عفيف و کريم و ازاهل بهشت‏ بود. پيامبر اکرم (ص) کرارا او را مدح و ثنا مي‏ گفت‏ و بر ساير امهات مومنين ترجيح مي‏داد و از او بسيار تجليل مي‏کرد. به حدي که عايشه مي‏گفت: بر هيچ يک از زنان پيامبر (ص) به‏ اندازه خديجه رشک نورزيدم و اين بدان سبب بود که پيامبر (ص) بسيار او را ياد کرد.

 

 درود خدا بر خديجه

خديجه کبربي چنان مقام والايي داشت که خداوند عزوجل بارها براو درود و سلام فرستاد. طبق روايتي از حضرت امام محمد باقر (ص): پيامبر اکرم (ص) هنگام باز گشت از معراج، به جبرئيل‏ فرمود: «آيا حاجتي داري؟»

جبرئيل عرض کرد: «خواسته‏ ام اين است که از طرف خدا و من به‏ خديجه سلام برساني‏»

در روايتي ديگر مي‏خوانيم: روزي خديجه به طلب رسول خدا (ص) بيرون آمد. جبرئيل به‏ صورت مردي با وي رو به رو شد و از خديجه احوال رسول‏خدا (ص) را پرسيد. خديجه نمي‏ توانست‏ بگويد رسول خدا (ص) در کجا به سرمي‏برد. او مي‏ترسيد اين مرد از کساني باشد که قصد کشتن پيغمبر (ص) را دارد. وقتي که خدمت آن حضرت رسيد و قصه باز گفت، حضرت محمد (ص) فرمود: «آن جبرئيل بود و امر کرد که از خداتو را سلام برسانم.»

 

نقش خديجه در پيشبرد اسلام

 وقتي حضرت خديجه دريافت که سعادتمند شده، هرچه داشت در راه‏ پيشرفت و موقعيت پيغمبر اسلام (ص) انفاق کرد. او تمام اموال‏ خويش را به پيامبر (ص) بخشيد و در راه نشر اسلام به مصرف‏ رساند. تا جايي که هنگام ارتحال، پارچه‏ اي براي کفن نداشت.

ابن اسحاق جمله‏ اي در شان خديجه دارد که گوياي همکاري وصداقت او در پيشبرد اسلام است. او مي‏گويد: «خديجه ياور صادق‏ و با وفايي براي پيامبر (ص) بود و مصيبت‏ها در پي رحلت‏ خديجه‏ و ابوطالب بر پيامبر (ص) سرازير شد.»

گويا اين دو، در برابر هجوم ناملايمات بر پيامبر اکرم (ص)، سدي بلند و مستحکم بودند.

اين جمله، معروف که اسلام رهين اخلاق پيامبر (ص)، شمشيرعلي (ع)، و اموال خديجه است از نهايت همکاري و صداقت‏ خديجه‏ پرده بر مي‏دارد.

فرزندان خديجه در تعداد فرزندان حضرت خديجه، ميان مورخان اختلاف است. به‏ گفته مشهور: ثمره ازدواج رسول خدا و خديجه، شش فرزند بود.

1- هاشم. 2- عبدالله. به اين دو «طاهر» و «طيب‏» مي‏گفتند... 3- رقيه. 4- زينب 5- ام کلثوم. 6- فاطمه.

 رقيه بزرگترين دخترانش بودو زينب، ام کلثوم و فاطمه به ‏ترتيب پس از رقيه قرار داشتند. پسران خديجه پيش از بعثت‏ پيامبر (ص)، بدرود زندگي گفتند. ولي دخترانش، نبوت پيامبر (ص) را درک کردند.

گروهي از محققان معتقدند: قاسم و همه دختران رسول خدا (ص) پس از بعثت‏ به دنيا آمدند و چندروز پس از پيامبر خدا (ص) به‏ مدينه هجرت کردند.

وصيت‏ خديجه حضرت خديجه (س) سه سال قبل از هجرت بيمار شد. پيغمبر (ص) به عيادت وي رفت و فرمود: اي خديجه، «اما علمت ان الله‏ قد زوجني معک في الجنه‏»; آيا مي‏داني که خداوند تو را دربهشت نيز همسرم ساخته است؟!

 آنگاه از خديجه دل جويي و تفقد کرد; او را وعده بهشت داد ودرجات عالي بهشت را به شکرانه خدمات او توصيف فرمود.

 چون بيماري خديجه شدت يافت، عرض کرد: يا رسول الله! چندوصيت دارم: من در حق تو کوتاهي کردم، مرا عفو کن.

پيامبر (ص) فرمود: هرگز از تو تقصيري نديدم و نهايت تلاش‏ خود را به کار بردي. در خانه‏ ام بسيار خسته شدي و اموالت را درراه خدا مصرف کردي.

 عرض کرد: يا رسول الله! وصيت دوم من اين است که مواظب اين‏ دختر باشيد. و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد. چون او بعد ازمن يتيم و غريب خواهد شد. پس مبادا کسي از زنان قريش به او آزار برساند. مبادا کسي به صورتش سيلي بزند. مبادا کسي بر او فرياد بکشد. مبادا کسي با او برخورد غير ملايم و زننده‏اي داشته ‏باشد.

 اما وصيت‏ سوم را شرم مي‏کنم برايت‏ بگويم. آن را به‏ فاطمه عرض مي‏کنم تا او برايت ‏بازگو کند. سپس فاطمه را فراخواند و به وي فرمود: «نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو: مادرم مي‏گويد: من از قبر در هراسم; از تو مي‏خواهم مرا درلباسي که هنگام نزول وحي به تن داشتي، کفن کني.»

 پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بيرون آمد و مطلب را به پيامبر (ص) عرض کرد. پيامبر اکرم (ص) آن پيراهن را براي خديجه‏ فرستاد و او بسيار خوشحال شد. هنگام وفات حضرت خديجه، پيامبراکرم (ص) غسل و کفن وي را به عهده گرفت. ناگهان جبرئيل درحالي که کفن از بهشت همراه داشت، نازل شد و عرض کرد: يا رسول‏ الله، خداوند به تو سلام مي‏رساند و مي‏فرمايد: «ايشان اموالش‏ را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتريم که کفنش را به عهده ‏بگيريم.»

 

 وفات خديجه (س)

خديجه در سن 65 سالگي در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج ازشعب ابوطالب جان به جان آفرين تسليم کرد. پيغمبر خدا (ص) شخصا خديجه را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه‏ اي که جبرئيل‏ از طرف خداوند عزوجل براي خديجه آورده بود، کفن کرد. رسول‏خدا (ص) شخصا درون قبر رفت، سپس خديجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جاي خويش استوار ساخت. او بر خديجه اشک‏ مي‏ريخت، دعا مي‏کرد و برايش آمرزش مي‏طلبيد. آرامگاه خديجه درگورستان مکه در «حجون‏» واقع است.

رحلت‏ خديجه براي پيغمبر (ص) مصيبتي بزرگ بود; زيرا خديجه ‏ياور پيغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسياري به حضرت محمد (ص) احترام مي‏گذاشتند و از آزار وي خودداري مي‏کردند.

 

ياد خديجه

رسول خدا (ص) با اين که بعد از رحلت ‏حضرت خديجه (س) بازناني چند ازدواج کرد; ولي هرگز خديجه را از ياد نبرد. عايشه‏ مي‏گويد: هر وقت پيغمبرخدا (ص) ياد خديجه مي‏افتاد، ملول وگرفته مي‏شد و براي او آمرزش مي‏ طلبيد. روزي من رشک ورزيدم وگفتم: يا رسول الله، خداوند به جاي آن پيرزن، زني جوان وزيبا به تو داد.

پيغمبر (ص) ناگهان بر آشفت و خشمگينانه دست‏ بر دست من زد وفرمود: خدا شاهد است‏ خديجه زني بود که چون همه از من رومي‏ گردانيدند، او به من روي مي‏کرد; و چون همه از من مي‏گريختند، به من محبت و مهرباني مي‏کرد; و چون همه دعوت مرا تکذيب‏ مي‏کردند، به من ايمان مي‏ آورد و مرا تصديق مي‏کرد. در مشکلات ‏زندگي مرا ياري مي‏داد و با مال خود کمک مي‏کرد و غم از دلم ‏مي‏زدود.

حضرت امام صادق (ع) فرمود: وقتي خديجه از دنيا رفت، فاطمه کودکي خردسال بود، نزد پدر آمد و گفت: «يا رسول الله ‏امي‏»; مادرم کجاست؟

پيامبر (ص) سکوت کرد. جبرئيل نازل شد و گفت: خدايت‏ سلام‏ مي‏رساند و مي‏فرمايد: به زهرا بفرما، مادرت در بهشت و در کاخ‏ طلايي که ستونش از ياقوت سرخ است و اطرافش آسيه و مريم هستند، جاي دارد.

اعمال مشتركه ماه مبارک رمضان

اعمال مشتركه ماه مبارک رمضان

 

نخست: اعمالى است كه در هر شب و روز این ماه به جا آورده مى شود:

*سید بن طاوس از حضرت امام جعفر صادق و امام موسى كاظم ـ علیهماالسلام ـ روایت کرده كه فرمودند: پس از هر نماز در ماه رمضان دعای ذیل را بخوانید:

اَللّـهُمَّ ارْزُقْنی حَجَّ بَیْتِكَ الْحَرامِ فِی عامی هذا َفی كُلِّ عامٍ ما اَبْقَیْتَنی فی یُسْرٍ مِنْكَ وَعافِیَةٍ، وَسَعَةِ رِزْقٍ، وَلا تُخْلِنی مِنْ تِلْكَ الْمواقِفِ الْكَریمَةِ، وَالْمَشاهِدِ الشَّریفَةِ، وَزِیارَةِ قَبْرِ نَبِیِّكَ صَلَواتُكَ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَفی جَمیعِ حَوائِجِ الدُّنْیا وَالاَْخِرَةِ فَكُنْ لی، اَللّـهُمَّ اِنّی اَساَلُكَ فیـما تَقْضی وَتُقَدِّرُ مِنَ الاََمْرِ الَْمحْتُومِ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، مِنَ الْقَضاءِ الَّذی لا یُرَدُّ وَلایُبَدَّلُ، اَنْ تَكْتُبَنی مِنْ حُجّاجِ بَیْتِكَ الْحَرامِ، الْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ، الْمَشْكُورِ سَعْیُهُمْ، الْمَغْفُورِذُنُوبُهُمْ، الْمُكَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئاتُهُمْ، واجْعَلْ فیـما تَقْضی وَتُقَدِّرُ، اَنْ تُطیلَ عُمْری، وَتُوَسِّعَ عَلَیَّ رِزْقی، وَتُؤدِّی عَنّی اَمانَتی وَدَیْنی آمینَ رَبَّ الْعالَمین.

 *هم چنین بعد از نمازها این دعا خوانده شود:

یا عَلِیُّ یا عَظیمُ، یا غَفُورُ یا رَحیمُ، اَنْتَ الرَّبُّ الْعَظیمُ الَّذی لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ، وَهذا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَكَرَّمْتَهْ، وَشَرَّفْتَهُ وَفَضَّلْتَهُ عَلَى الشُّهُورِ، وَهُوَ الشَّهْرُ الَّذی فَرَضْتَ صِیامَهُ عَلَیَّ، وَهُوَ شَهْرُ رَمَضانَ، الَّذی اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ، هُدىً لِلنّاسِ وَبَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَالْفُرْقانَ، وَجَعَلْتَ فیهِ لَیْلَةَ الْقَدْرِ، وَجَعَلْتَها خَیْراً مِنْ اَلْفِ شَهْرٍ، فَیا ذَا الْمَنِّ وَلا یُمَنُّ عَلَیْكَ، مُنَّ عَلَیَّ بِفَكاكِ رَقَبَتی مِنَ النّارِ فیمَنْ تَمُنَّ عَلَیْهِ، وَاَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

 * شیخ كفعمى در مصباح و بلدالامین و شیخ شهید درمجموعه ازحضرت رسول (صلی الله علیه و آله) نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود: هر كه این دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند، حق تعالى گناهان او را تا روز قیامت بیامرزد، و دعا این است:

اَللّـهُمَّ اَدْخِلْ عَلى اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ اَللّـهُمَّ اَغْنِ كُلَّ فَقیرٍ، اَللّـهُمَّ اَشْبِعْ كُلَّ جائِعٍ، اَللّـهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْیانٍ، اَللّـهُمَّ اقْضِ دَیْنَ كُلِّ مَدینٍ، اَللّـهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ، اَللّـهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَریبٍ، اَللّـهُمَّ فُكَّ كُلَّ اَسیرٍ، اَللّـهُمَّ اَصْلِحْ كُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ، اَللّـهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَریضٍ، اللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناكَ، اَللّـهُمَّ غَیِّر سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِكَ، اَللّـهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ

 دوم: كارهایى كه در شب هاى ماه رمضان باید به جا آورد و آن چند چیز است:

1- افطار كه مستحب است بعد از نماز، صورت گیرد; مگر آن كه ضعف براو غلبه كرده باشد یا جمعى منتظر باشند.

2- با چیز پاكیزه و حلال و به دور از شبهات افطار نماید. و بهتر آن است كه با خرماى حلال افطار كند تا ثواب نمازش چهارصد برابر گردد.

اگر با خرما، آب، رطب، شیر، حلوا، نبات و با آب گرم، و یا هر كدام از این ها افطار كند، نیز خوب است.

3- هنگام افطار دعاهاى وارده در این باره را بخواند؛ از جمله آن كه بگوید:

اللهم لك صمت و على رزقك افطرت و علیك توكلت

تا خدا ثواب هر كسى را كه در این روز روزه داشته است، به او عطا كند،

و اگر دعاى اللهم رب النور العظیم را كه سید و كفعمى روایت كرده اند بخواند، فضیلت بسیار یابد.

و روایت شده كه حضرت امیر المومنین على (علیه السلام) هر گاه مى خواست افطار كند مى گفت:

بسم الله; اللهم لك صمنا و على رزقك افطرنا، فتقبل منا انك السمیع العلیم.

4- هنگام لقمه اول بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم; یا واسع المغفرة اغفرلى

و در روایت آمده است كه در آخر هر روز از روزهاى ماه رمضان، خدا هزار هزار كس را از آتش جهنم آزاد مى كند؛

پس از حق تعالى بخواه كه تو را یكى از آن ها قرار دهد.

5- در وقت افطار سوره قدر بخواند.

6- در وقت افطار صدقه بدهد و سپس روزه داران را افطار دهد؛ اگر چه به چند دانه خرما یا شربتى آب باشد.

و از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) روایت شده كسى كه روزه دارى را افطار دهد، مثل اجر آن روزه دار براى وى خواهد بود;

بدون آن كه چیزى از آن كم شود.

و نیز از آنِ او خواهد بود ثواب كار نیكویى كه به جا آورد آن افطار كرده كه فرمود: مومنى كه لقمه اى را در ماه رمضان به مومنى بدهد، حق تعالى براى او اجر كسى را مى نویسد كه سى بندهء مومن آزاد كرده باشد و نیز از آن او است نزد حق تعالى یك دعاى پذیرفته شده.

7- در هر شب خواندن هزار مرتبه انا انزلناه آمده است.

8- اگر ممكن باشد در هر شب صد مرتبه حم دخان را بخواند.

9- در هر شب از ماه رمضان دعاى افتتاح بخواند.

10- در روایت آمده كه هر كس در هر شب از ماه رمضان سوره انا فتحنا را در نماز مستحبى بخواند آن سال حفاظت مى گردد.

و از اعمالى كه مستحب است در شب هاى ماه رمضان به جا آورده شود، خواندن هزار ركعت نماز در سرتاسر این ماه است.

 11- شيخ كفعمى در حاشيه بلد الأمين از سيّد بن باقى نقل كرده كه فرموده: مستحبّ است در هر شب ماه رَمَضان دو ركعت نماز در هر ركعت حمد و توحيد سه مرتبه و چون سلام داد بگويد:

 سُبْحانَ مَنْ هُوَ حَفيظٌ لا يَغْفُلُ، سُبحانَ مَنْ هُوَ رَحيمٌ لا يَعْجَلُ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ قآئِمٌ لا يَسْهُو، سُبْحانَ مَنْ هُوَ دائِمٌ لا يَلْهُو پس بگويد تسبيحات اربع را هفت مرتبه پس بگويد سُبْحانَكَ سُبْحانَكَ سُبْحانَكَ، يا عَظيمُ‏ اغْفِرْ لِىَ الذَّنْبَ الْعَظيمَ، پس ده مرتبه صلوات بفرستد بر پيغمبر و آل او عليهم‏السلام‏بيامرز گناهان بزرگم را كسى كه اين دو ركعت نماز را بجا آورد بيامرزد حق تعالى از براى او هفتاد هزار گناه الخ.

 12- شيخ كفعمى در بلدالا مين ومصباح از اختيار سيّدبن باقى نقل كرده كه هر كه بخواند اين دعا را در هر روز ماه رمضان بيامرزد حقّ تعالى گناهان چهل ساله او را

اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ عَلى عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ ارْزُقْنى حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ فى هذَا الْعامِ وَفى كُلِّ عامٍ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ ياذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ

 13- در هر روز صدمرتبه اين ذكر رابگويد كه محدّث فيض در خلاصة الا ذكار ذكر فرموده

سُبْحانَ الضّآرِّ النّافِعِ سُبْحانَ الْقاضى بالْحَقِّ سُبْحانَ الْعَلِىِّ الاْعْلى سُبْحانَهُ وَبِحَمْدِهِ سُبْحانَهُ وَتَعالى

 14- شيخ مفيد در مُقنعه فرموده و از سُنَنِ ماه رمضان صلوات فرستادن بر رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله است در هر روز صد مرتبه و اگر زيادتر فرستاد افضل است.

  • 1
  • 2

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی